(17) أَفَمَنْ کَانَ عَلَی بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَبُ مُوسَی إِمَاماً وَرَحْمَةً أُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ
آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنی (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسی (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (کسانی که حقجو هستند) به او ایمان میآورند، و هر کس از احزاب (و گروههای مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است. پس، از آن در تردید مباش (که) قطعاً آن (وحی، کلامِ) حقّی است (که) ازپروردگارت (نازل شده)، اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.
نکتهها:
روایات بسیاری از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است که مراد از (شاهد) در این آیه علیبن ابیطالب علیهماالسلام است.**تفسیر نورالثقلین ؛ کافی، ج1، ص 190.*** چنانکه خود حضرت علی علیه السلام نیز در خطبهای فرمود: مُراد از شاهد من هستم.
طبق این آیه، شاهد و گواه پیامبرصلی الله علیه و آله از اوست، نه جدای از او. و طبق روایات شیعه و سنّی پیامبرصلی الله علیه و آله فرمودند: من از علیّ هستم و علیّ از من است.**صحیح بخاری، کتاب صلح، باب «کیف نکتب» ؛ مسند احمد حنبل، ج 5، ص 356.
***
در آخرین آیهی سورهی رعد آمده است که وقتی کفّار به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: (لست مرسلاً) پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند پاسخ میدهد: (کفی باللّه شهیداً بینی و بینکم و مَن عنده علم الکتاب) یعنی برای گواهی میان من و شما، خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست کافی است. در آنجا نیز طبق روایات شیعه و سنّی مُراد از (مَن عنده علم الکتاب) علیبن ابیطالب علیهماالسلام است که شهید و گواه پیامبر صلی الله علیه و آله است. در آنجا شهید و در اینجا شاهد است.
پیامها:
1- در تبلیغ، با شیوهی سؤال، وجدانهای سالم را به قضاوت بطلبیم. (افمن کان)
2- قرآن، حجّت خداوند بر مردم است. (بینةٍ من ربّه)
3- کسی که در زمان حیات پیامبرصلی الله علیه و آله همراه و دنبالهرو اوست، پس از پیامبرصلی الله علیه و آله هم جانشین پیامبرصلی الله علیه و آله است. (یتلوه)
4- وجود پیروان راستین، وارسته و فداکار، یکی از راههای شناخت و حقّانیّت پیامبران است. (بیّنة ... شاهدٌ منه)
5 - خداوند حجّت را بر مردم تمام کرده است، هم خود قرآن معجزه است و هم گواهی چون علیبن ابیطالب علیهماالسلام دارد و هم تورات از قبل بشارت آن را دادهاست. (بینةٍ من ربه ... شاهدٌ منه ... و من قبله کتاب موسی)
6- کتب آسمانی، مؤیّد یکدیگرند. (من قبله کتاب موسی)
7- در تبلیغ، شناخت مخاطب یک اصل است، چون در حجاز یهودیان بیش از مسیحیان بودهاند، خطاب قرآن با آنان است، گرچه در انجیل هم بشارات بسیاری آمده است. (من قبله کتاب موسی)
8 - کتب آسمانی و قوانین الهی، راه هدایت و وسیلهی رحمت برای مردم هستند. (اماماً و رحمة)
9- مردم باید کتاب آسمانی را امام وپیشوای خود قرار دهند. (کتاب موسی اماماً)
10- امامت و رحمت باید در کنار هم باشند. (اماماً و رحمة)
11- ملاک و محور، حقّ باشد نه حزب. بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. (و من یکفر به من الاحزاب)
12- همهی مردم از هر گروه و طایفه و حزب باید به قرآن رو آورند وگرنه گرفتار قهر الهی هستند. (و من یکفر به من الاحزاب فالنار موعده)
13- کفر برخی از مردم سبب دلسردی و تزلزل مؤمنان نشود. (و من یکفر ... فلاتک فی مریةٍ منه)
14- اکثریّت، نشانهی حقانیّت نیست. (الحق من ربّک ... اکثر الناس لایؤمنون)