فقر انواعی دارد:
1- گاهی به خاطر تن پروری است.
2- گاهی به دلیل نادانی است.
3- گاهی به جهت حقارت و خود کم بینی است.
4- گاهی به طور طبیعی است.
5- گاهی فقر انتخابی است.
آنجا که ریشه فقر، تن پروری، جهل، حقارت، استعمار و استثمار باشد، اسلام به شدت از آن انتقاد کرده است، ولی در جایی که فقر انتخابی است، یعنی انسان زندگی ساده و زاهدانهای را انتخاب میکند تا گرفتار ثروت اندوزی، جمع مال و حفظ مال و حسادت دیگران و بخل و حرص نشود، در نظر اسلام این فقر ارزش است.
آنچه مربوط به بحث زکات میشود، فقر طبیعی است. مثلا دو نفر ماهیگیر در کنار دریا مشغول صید ماهی میشوند، و در تور یکی از آنان ماهیان زیادی میافتد و در تور دیگری ماهی نمیافتد. در اینجا یکی ثروتمند و دیگری فقیر میشود و این فقر بر اساس تن پروری، جهل، حقارت، استعمار و استثمار نیست. در اینجا فقر طبیعی و یک آزمایش الهی برای فقیر و غنی است. اسلام برای حل این نوع فقر دستوراتی از قبیل پرداخت خمس، زکات، انفاق، صدقه و... داده است.
بنابراین کسی نمیتواند بگوید که نظام دینی، جامعه را به دو قطب فقیر و غنی تقسیم میکند و سپس سفارش به انفاق و خمس و زکات مینماید، بلکه این نظامی حکیمانه و طبیعی است که در آن بر اساس تفاوت استعدادها، ابتکارات و گاهی مقدرات حکیمانه الهی جامعه به دو گروه تقسیم میشود، ولی این تفاوتها با دستورات واجب یا مستحب جبران میشود.