تربیت
Tarbiat.Org

روضه‏های استاد فاطمی نیا
محمد رحمتی شهرضا

(1)

یک وقتی در خدمت یکی از بندگان ممتاز خداوند و از علمای ربانی - رضوان الله تعالی علیه - بودیم. درسی پیش ایشان می‏خواندیم. گاهی تذکراتی داشت، می‏فرمود: این گداها که می‏آیند و در خانه را می‏زنند، یک وقت دری باز می‏شود و عتاب می‏کند که این چه وقتی است، در می‏زنی؟ چرا مزاحم شدی؟ برو! آن یکی در دیگر را می‏زند. آن هم ممکن است عتاب کند که چرا در می‏زنی، چرا مزاحم می‏شوی؟ ما خواب بودیم. آن یکی در را که می‏زند، یک غذایی، یک پولی، یک چیزی به او می‏دهند و می‏گویند: بگیر و برو! بالاخره یک دری باز می‏شود. می‏گفت اما گدایان خدا، وقتی در را باز نکند کجا بروند؟ خدایا اگر ما را نبخشی، چه می‏توانیم بکنیم؟
گریه‏های ما، ناله‏های ما، قرآن سرگرفتن‏های ما، هیچ کدام خدا را بدهکار نمی‏کند.
احیاء را علمی بگیرید. احیاء باید علمی باشد. پشتوانه داشته باشد. یک حدیث برای شما بگویم. آن هم احیاءتان را رنگین‏تر می‏کند، ان شاء الله. گریه، ناله، قرآن سر گرفتن، ما دیگر بیشتر از این راهی نداریم. اما خیال نکنی که اینها خدا را بدهکار می‏کند. می‏خواهی بخشیده شوی، درست است. طلبه رو سیاهی هستم؛هیچ چیز نمی‏دانم ولی بگذار از قول معصوم راهنمایی‏ات کنم. امشب. ان شاء الله - بخشیده می‏شوید. اگر خیال کنید این‏ها خدا را بدهکار می‏کند، کلاه سرت می‏رود. هیچ وقت خدا بدهکار نیست. همیشه ما به خدا بدهکاریم. مگر دعای ابوحمزه ثمالی را نخواندید که (خیرک الینا نازل)؛(5) خیرت همیشه به ما می‏رسد و (شرنا الیک صاعد)؛بدی ما همیشه به طرف تو می‏آید. خدایا! اگر بنده‏ات غیبت کرد، گناه کرد؛چرا پشت سرش می‏گوید: (و سئلوا الله من فضله ان الله کان بکل شی ء علیما) (6) می‏خواهد بگوید خدا دکان باز نکرده، خدا مهربان است. حالا اگر مرا هم ببخشد جای دوری نمی‏رود. ولی نه اینکه خدا، بدهکار باشد. تو را به حق این خانم، قسم می‏دهم که امشب ما را ببخش. به خدا قسم اگر بخشیده نشویم، شب دست خالی بر می‏گردیم. این دست خالی شدن خطرناک است.
یک حدیث بگویم ان شاء الله راهنمایی بشویم. امشب باید حالتت این حدیث باشد. می‏فرماید: من اذنب ذنبا فعلم ان للله ان یغفر له و ان له ان یعذبه (7). احتمالا حدیث قدسی باشد. سابق در سفینة البحار دیدم. خیلی حدیث علمی پر نور و روشنگری است. (من اذنب ذنبا) هر کس گناهی بکند، نه اینکه عمدا گناه بکند و این حالت را بگیرد. نه! پیش بیاید، مثل من، امشب می‏گویم خدایا من گناه کردم بالاخره چکار کنم؟ به خدا قسم شب نوزدهم گفتم: خدایا غلط کردم! نفهمیدم. اعتراف کنیم. غیر از اعتراف چیزی نداریم. کسی گناه بکند فعلم ان للله یغفر له و ان له ان یعذبه خیال نکند هر کسی قرآن سر گرفت، باید خدا او را ببخشد. نه! کسی اگر گناه دارد باید این را هم بداند که بعد از این گریه‏ها، ناله‏ها، قرآن به سرگرفتن‏ها، بعد از همه این حرفها، بر خداست که او را ببخشد یا نبخشد. می‏فرماید اگر این اندیشه را داشته باشد؛(غفر الله له). خدا او را می‏بخشد. امشب بگو، خدایا، من قرآن بر سر دارم و اسماء نازنین اولیاءت را بر زبان می‏آورم. اما در عین حال، تو را بدهکار نمی دانم. اما می‏دانم باز هم با تو است که مرا ببخشی یا نه! اما می‏دانم که تو مرا می‏بخشی. خدا کریم است. خدایا! مگر می‏شود امشب مرا نبخشی؟! ما که امشب تنها در خانه خدا نمی‏رویم، بلکه با یک فرق شکافته، با یک رنگ پریده، با یک رنگ زرد، با یک چهره زرد، می‏رویم. خدایا! اگر من آبرو ندارم؛یعنی امیرالمؤمنین هم - نعوذ بالله - آبرو ندارد؟
امیر المؤمنین، امشب چه حالی داشت؟ بچه‏ها بالای سرش می‏آمدند. گریه می‏کردند، گاهی حضرت مجتبی علیه السلام می‏آمد، گاهی زینب کبری علیها سلام می‏آمد. ابی عبدالله علیه السلام می‏آمد. آقا امام حسن، امام است. امام حسین هم، امام است. هیچ فرقی هم با هم ندارند، ولایت، یک اسراری دارد؛ما نمی‏فهمیم. نمی‏دونم چیه، بله داریم که، آقا امیرالمؤمنین گاهی در اثر این ضربت از حال می‏رفت. گاهی به حال می‏آمد. در یکی از دفعات حضرت مجتبی علیه السلام نشست بالای سرش. دید آقا امیرالمؤمنین از حال رفت و امام حسن علیه السلام گریه کرد؛قطرات اشکش به صورت پدر ریخت، امیرالمؤمنین از آن حال بی حالی خارج شد و گفت: حسن جان! گریه نکن! گریه تو دلم را می‏سوزاند. همه اشان عزیز بودند اما نمی‏دانم چه سری دید که این حرف را به حضرت مجتبی گفت. حسن جان! گریه تو دلم را می‏سوزاند. (صلوات الله علیک یا امیر المؤمنین.)