پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این قدر مهربان بود که صدای کنیزی را شنید که گریه میکند، طاقت نیاورد.
یکی از علمای سنی مینویسد: همین طور که بچهها در منازل، گریه میکنند و صدا از داخل خانهها به معابر و کوچهها میرسد همین طور، حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مسیری حرکت میکرد متوجه شد که ابی عبدالله علیه السلام در سنین کودکی گریه میکند، صدایش به گوش پیغمبر رسید، حضرت طاقت نیاورد و برگشت، دخترش را صدا کرد و یک عبارت خیلی زیبایی فرمود؛که این عبارت مرا دگرگون کرده است. فرمود: دخترم! (ألم تعلمی ان بکاءه یؤذینی) (4) مگر نمیدانی من از گریه حسین رنج میبرم؟ یک نکته از عملکرد اهل بیت علیهم السلام به نظر قاصرم رسیده و یک چیزی فهمیدم و آن، این که پیغمبر را صدا کردن یکی از این دو خاصیت و خصوصیت را دارد، یا درد دوا میکند، یا به آدم یک شرح صدری میدهد، آدم تسکین پیدا میکند. عملکرد اهل بیت علیهم السلام این است که در تمام شدائد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را صدا میکردند، عمه امام زمان آمد، در کنار آن بدن نازنین قرار گرفت. آقا! میگویم شاید از فشار بوده من که نمیتوانم بگویم؛مگر شوخی است که آدم، برادر خودش را این طور ببیند. این است که یک دفعه دیدند عالمه غیر معلمه، زینب کبری علیها سلام به طرف مدینه برگشت و فرمود: یا رسول الله! این همان حسین است که طاقت گریهاش را نداشتی.