توجه به یک نکته و تذکر او لازم است ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود، در سیر الی الله هم اهل معرفت گفتهاند که یقظه، بیداری اول منزل است. در طول تاریخ، در این سدههای آخر، کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشند و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سال بسیار طولانی بوده است و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد، صد و بیشتر از صد سال از شیخ ما مرحوم آیت الله حائری رحمه الله نقل شد که من بچه بودم، فرموده بودند من بچه بودم در یزد و تازه این لامپا را، لامپاهائی که آنوقتها بود آورده بودند و یک جلسهای درست کرده بودند، مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپا را گذاشته بودند، یک پلههائی درست کرده بودند و آن لامپا را گذاشته بودند آنجا، آن بالا، مردم تازه دیدند او را، چراغشان قبلاً چراغهای غیر از آن ترتیب بوده و یک نفر فرنگی هم آنجا بود، این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پلهها میرفت بالا و آن ماشه لامپا را حرکت میداد این یک قدری نورش میرفت بالا، مردم صلوات میفرستادند بعد میآمد پائین یک قدری و میماند مردم مشغول تماشا بودند دوباره میرفت بالا آن را میکشید پائین، مردم باز تظاهر میکردند. این از آنوقتها مطرح بوده است که ما حتی نمیتوانیم پیچ یک چراغ را بالا ببریم، این باید فرنگی این کار را بکند، باید از خارج فرنگیها بیایند و دستشان را اینطور کنند تا این ماشه چراغ، فتیله را بالا ببرد و بعد هم اینطور کنند تا پائین بیاورد. کم کم این در همه طبقات این انگیزه رشد کرد. من عکس مجسمه آتاتورک را در ترکیه آنوقت که تبعید بودم به آنجا، دیدم که مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود و آنجا به من گفتند که این علامت این است که ما هر چه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد. به اصطلاح، آتاتورک یک مرد مثلاً روشنی، یک مرد کذائی بوده و در کشور ما هم بعضی از روشنفکرها به اصطلاح گفته بودند که ما باید از سر تا قدم اروپائی و انگلیسی باشیم تا بتوانیم ادامه حیات بدهیم. ما تا نفهمیم که خودمان هم یک شخصیتی داریم، مسلمانها هم یک گروهی هستند و شخصیتی دارند و میتوانند خودشان هم کار انجام بدهند، تا نخواهیم یک کاری را، نمیتوانیم و تا بیدار نشویم، نمیخواهیم. ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم، ملت ما فقط لولهنگ میتواند بسازد، کار دیگر از او آید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگ کرده بودند و تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به اینکه ما باید همه چیزمان از خارج باشد و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است، همانطور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم میگفته است که آلمان یک نژاد برتر است و بعضی از نویسنده ما نوشته بودند که آن عمله ای که در آلمان هست و بیلش را دستش گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند، آن آدم چشم آبی را عقیده بسیاری هست به اینکه برای اداره مملکت مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و بالاتر میتواند عمل بکند. این طرز فکر، ما را آنطور عقب نشانده بود که اعتقادمان این بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود، مستشار لازم دارد، از آمریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سروسامان بدهند. ما راجع به صنایع اصلاً نباید صحبتش را بکنیم، ما یک ملت لولهنگ ساز هستیم، ما نسبت به صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم، این صنایع دربست به عهده اروپائیها و آمریکائیهاست. ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم، ما هم شخصیت داریم، ما هم ملتهای بزرگ هستیم، ما هم، مسلمین هم یک میلیارد تقریباً جمعیت با همه وسائل دارند تا این معنا را ما باورمان نیاید، نمیرویم دنبال کار یک جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیتهای دیگر که بده به ما، تمام همشان این بود که هر چه میخواهند از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخائر شما را از اینجا ببرند در ازای آن چیزی که میدهند، این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی بکند، همان حال اول است، تنبل بار میآید، بی اراده بار میآید. این تبلیغات دامنه داری که کردند و حالا هم باز میکنند، به گوش شما نباید برود، شما باید بیدار بشوید از این خوابی که بیشتر از چند صد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند، اول قدم این است که ما بیدار بشویم، بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیمهای دیگر و نژادهای دیگر برتر نیستند از ما، منتها آنها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق دراز باشد و هر چه میخواهیم از آنجا برای ما بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی هستیم مثل سایر انسانها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژادها، اگر این معنا را ما توجه به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسائل زندگی را فراهم کنیم، خودمان برای خودمان کار بکنیم، اگر دستمان را از شرق و غرب کوتاه کنیم و خودمان مشغول فعالیت بشویم، یاد بگیریم لکن بعد از یاد گرفتن خودمان کار بکنیم، نرویم سراغ اینکه بنشینیم تا حتی یک گلیمی هم که میخواهیم، یک پتوئی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند، یک تفنگی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند. اگر ما به این معنا توجه کنیم و بیدار بشویم، دنبال بیداری، اراده پیش میآید که ما بخواهیم که خودمان وسائل زندگی اجتماعی خودمان را فراهم کنیم با کوشش خودمان، باید کارهای خودمان را انجام بدهیم، مدتی میگذرد و ما خودمان صنعتگر خواهیم شد. آنهائی که این صنعتهای بزرگ را درست کردند، آنها هم انسانهائی یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسانها، منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند، قبل از اینکه ما بیدار بشویم آنها بیدار شدند وهم خودشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به غیر مستقیم ما را غافل کنند، ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمیتوانید، حتی تزریق کنند که شما نمیتوانید حکومت کنید، شما نمیتوانید یک حکومت صحیح داشته باشید، شما نمیتوانید یک نظام صحیح داشته باشید شما نمیتوانید یک صنعتی داشته باشید. اگر ما از این خواب بیدار نشویم، هر چه فریاد هم بزنیم فایده ندارد، شعارها فایده ندارد، آن شعاری فایده دارد که از روی علم باشد و توجه البته در یک انقلابی و در یک نهضتی اولش شعارهاست که این نهضت را به پیش میبرد و اگر این شعارها نباشد، انقلاب نمیتواند پیش ببرد، لکن بعد از اینکه انقلاب پیروز شد باید عمل کرد، باید توجه کرد به اینکه ما نباید همیشه دستمان دراز باشد، یک دستمان طرف غرب دراز باشد، یک دستمان طرف شرق دراز باشد، تا این دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است، ما وابسته هستیم، ما که خواهیم وابسته نباشیم باید اول بیدار بشویم به اینکه ما خودمان هم شخصیت داریم، ما میتوانیم کار انجام بدهیم. شما دیدید که قبل از اینکه این نهضت حاصل بشود و انقلاب، کم شخصی بود، کم کسی بود که احتمال این را حتی بدهد که میشود بر این قدرتهای بزرگ غلبه کرد، آن هم یک ملتی که همه چیزش وابسته بوده و همه چیزش از آنجا آمده و چیزی ندارد، این یک مسألهای بود که باور کسی نمیآمد لکن شما دیدید که وقتی اراده کردید، ملت اراده کرد، دنبالش شد. وقتی ملت بیدار شد که نباید این ابر قدرتها در اینجا حکومت کنند و نباید وابستگان آنها در اینجا حکومت کنند، با اینکه کمال قدرت را آنها آنوقت داشتند در عین حال همین سر و پا برهنههای بازار و کوچه و دانشگاه و جاهای دیگر قیام کردند و با وحدت کلمه و با بیداری، دشمن را از صحنه بیرون کردند. اگر ملت ما در این طول مدت این بیست، سی سال، از بیست سال به این طرف باز همان بودند که از پاسبان میترسیدند، اگر یک وقتی میخواستند به کلانتری بروند خوفشان بود که بروند، از اسم شاه کذا میترسیدند، اگر اینها همانها بودند، نمیتوانستند قیام کنند و این واقعه را، این واقعه اعجاز آمیز را بوجود بیاورند. اول بیدار شدند، با نطق ناطقین نویسندگان، بیدار شدند یعنی نویسندگان متعهد، بعد که بیدار شدند اراده کردند، خواستند، دنبال اراده و خواست قیام حاصل شد و دیدید که چیزی که ملت خواست متحقق میشود، ملت ما خواست که نظام جائر سلطنتی نباشد و به جای او یک نظام انسانی اسلامی باشد، این را خواست و این شد. البته نمیگویم که الان ما یک نظام اسلامی تمام عیار داریم، لکن این را میگویم که آن نظام جائر که همه چیز ما را به دیگران فروخت و از بین برد آن رفت از بین و دست آن ابر قدرتها کوتاه شد از مملکت و ما الان در اول قدم هستیم و باید کوشش کنیم، همه ما کوشش کنیم، همه ملت کوشش کنند، هر کسی در هر جا که هست کوشش کند و کوششاش این باشد که ما باید وابسته نباشیم. اگر دهقانهای ما در صحراها و در هر جا که هستند این معنا را بفهمند که کوشش باید کرد تا وابسته نبود و هر کس وابسته است و ممکن است که اسارتش زیاد بشود، اگر آنها در بیابانها اینها را احساس کنند، اراده میکنند که وابسته نباشند و اراده میکنند که ارزاق خود مملکت را خودشان تهیه کنند و اگر در کارخانههای ما این معنا را متنبه بشوند که ما باید وابسته نباشیم و ما باید خودمان برای خودمان کار انجام بدهیم، آنها کوشش میکنند که کارخانهها را بهتر راه ببرند و اشخاصی که مغز تفکر صنعتی دارند این مغزها را به کار میاندازند و بعد از اینکه فهمیدند که باید برای خودمان کار بکنیم و باید صنعت را هم، چه صنعت بزرگ، چه صنعت کوچک را خودمان باید درست کنیم، این مبدا عمل میشود که بعد از آن بیداری و این اراده راه بیفتند و مشغول بشوند و تفکر کنند و مغزها را به کار بیندازند و کار خودشان را خودشان انجام بدهند. شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیاره درست کنید، میگ درست کنید، البته الآن نمیشود اما مأیوس نباشید از اینکه میتوانیم درست کنیم، باید بیدار بشوید و بروید دنبال این که آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش میکند و دنبال کوشش این مطلب حاصل میشود، یاس از جنود ابلیس است یعنی شیطانها انسان را به یاس وا میدارند همه ابلیسهایی که میبینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کردهاند، همینهایی که به ملت ضعیف تزریق کردند که ما هیچ نمیدانیم و هیچ نمیتوانیم، همینهایی که به ملتهای ضعیف به واسطه وابستگیشان به خارج گفتند که ما باید غربی باشیم، ما ارتشمان هم باید از عرب برایش یک کسی بیاید، کارخانههایمان هم باید از غرب بیاید، راهش بیندازند، ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم و امید که از جنود الله است در خودمان زنده بکنیم، به خودمان امیدوار باشیم، تکیه به اراده خودمان بکنیم، طبع اراده دیگران نباشیم لکن همه با هم مجتمعاً این اراده را بکنیم تا کار انجام بگیرد. آنهایی که در ارتش هستند، در قوای مسلح هستند، با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند که ارتششان قوی باشد و ارتششان و قوای مسلحشان را خودشان اداره کنند دنبال و میتوانند و میبینید که توانستند و میتوانند و آنهایی که در کارخانهها هستند و در کارگاهها هستند و در امور صنعتی هستند خودشان بگویند ما خودمان میکنیم و میتوانیم. امید در خودتان ایجاد کنید، نویسنده ما، گویندگان ما همهشان دنبال این باشند که به امید ملت امید بدهند، مأیوس نکنند ملت را، بگویند توانا هستیم، نگویند ناتوان هستیم، بگویند خودمان میتوانیم و واقع هم همین طور است، میتوانیم، اراده باید بکنیم. نویسندههای ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمیخواهد تحت نظام شرق یا نظام غرب باشد، امید به آنها بدهند که میتوانید تا آخر وابسطه به شرق و غرب نباشید. اگر این نویسندهها، این گویندهها به جای اینکه به هم اشکالتراشی بکنند، به جای اینکه به جان هم بریزند، با هم امید در ملت ایجاد کنند، اطمینان در ملت ایجاد کنند، استقلال روحی در ملت ایجاد کنند، اگر این خدمت را این رسانههای گروهی، این مطبوعات، این نویسندگان، این گویندگان، این اطمینان را در ملت ایجاد کنند، ما تا آخر پیروز هستیم و حیف است که یک ملتی که ایستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چیزش را فدای اسلام و استقلال کشورش کرده، ماها که گوینده هستیم، نویسنده هستیم، آنهائی که در مطبوعات چیز مینویسند، در رادیو و تلویزیون صحبت میکنند، حیف است که اینها توجه به این معنا نداشته باشند که باید این ملت را امیدوار کرد و باید مطمئن کرد ملت را. اطمینان داشته باشید که اگر بخواهید، میشود و اگر بیدار بشوید،خواهید. شما بیدار بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژرمن از نژاد آریا بالاتر نیست و غربیها از ما بالاتر نیستند، زودتر کار راه انداختند، مشغول بشوید و کار را انجام بدهید. ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتی که الان صنعت او مقابله میکند با آمریکا، هندوستان بیدار شد یا اینکه از همین نژادهائی بود که غیر عربی بودند و غیر آلمانی و غیر ژرمنی بودند که آنها میگفتند اینها ابر هستند و اینها نمیتوانند وقتی ملتشان خواست، شد، شما هم بخواهید، میشود. خواستید که سلطنت رجاء پهلوی نباشد و از بین رفت، خواستید که قدرتهای دیگر بر شما و بر ذخائر شما سلطه نداشته باشند، همین طور شد و الان سلطه ندارند.(139)