لوط از طرف خداوند مامور شد تا به سوی منطقه بابل حرکت کند و در آنجا مردم را به دین الهی و دوری از گناهان دعوت کند.
قومی بت پرست که گرایش به مادیگری آنها را به فساد جنسی و انحرافات کشیده و مبتلا به همجنس بازی بودند. این عمل شنیع چشم و گوش آنها را بر حق بسته بود و اقدامات طولانی و ممتد لوط اثر نداد او سی سال بین آنها تبلیغ کرد اما نتوانست اجتماع خود را از این عمل ننگین که نسل را تباه و جامعه را از راه کمال باز میدارد و بشریت را حتی از جامعه حیوانات نیز منحطتر قرار میدهد که حیوانات هرگز به چنین عمل نمیپردازند دور سازد و حتی همسر او نیز دچار سوء عمل گشته و آنها را در این باره تشویق مینمود
هر کسی بر این شهر میهمان میشد مورد تقاضای فساد قرار میگرفت
تبارک وتعالی- القرآن الکریم ص 229 : هود 68»
و لقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا سلاما قال سلام فما لبث ان جاء بعجل حنیذ«هود 69»
از جانب خداوند دستور عذاب این قوم صادر میشود و ملائک برای همین منظور نزد ابراهیم میرسند و همچون میهمانانی وارد بر ابراهیم میشوند. در آغاز به ابراهیم نمیگویند آنها کیستند و اکنون در قیافه افراد بشری بر او وارد شدهاند تا همین گونه نیز قوم لوط مورد آزمایش قرار گیرند چنانکه همسر پیر ابراهیم نیز آزمایش شود
وقتی آنها وارد منزل ابراهیم شدند او بلافاصله برای میهمانانش کبابی از گوسفند جوان تهیه نمود و در برابر آنها نهاد اما کمی دقت کرد
فلما رای ایدیهم لاتصل الیه نکرهم واوجس منهم خیفه «هود 70»
و فهمید آنها از غذا تناول نمیکنند و به آن دست نمیزنند مشکوک شد و ترسید (که آیا اینها توطئهگر و مامورین دشمن هستند که در خانه او حاضر شدهاند و یا در غذا و میهمانی او اشکالی دیدهاند)
قال انا منکم وجلون«حجر 52»
به آنها گفت من از شما در هراس هستم
قالوا لا توجل انا نبشرک بغلام علیم«حجر 53»انا ارسلنا الی قوم لوط«هود 70»
به ابراهیم اطمینان دادند که ترسی نداشته باش ما برای تو بشارت داریم که پسری دانشمند دارا میشوی
قال ا بشرتمونی علی ان مسنی الکبر فبم تبشرون«حجر 54»
ابراهیم گفت در حالیکه این چنین پیر هستم مرا بشارت میدهید
ابراهیم هنوز باور نداشت آنها ملائک هستند چون آنها به شکل انسانهایی آمدهاند تا قوم لوط بار دیگر آزمایش و سپس عذاب شود و ظاهرشان نشان نمیدهد آنها مامورین الهی باشند
قالوا بشرناک بالحق فلا تکن من القانطین«حجر 55»
مامورین گفتند این بشارت حق است و تو از رحمت خداوند مایوس مباش
قال و من یقنط من رحمه ربه الا الضالون «حجر 56»
ابراهیم گفت تنها گمراهان از رحمت خداوند مایوس هستند
(در حقیقت ابراهیم در اینکه خداوند میتواند چنین قدرتی را نشان دهد تردیدی نداشت بلکه سخن در این بود که آیا این بشارت الهی است یا نه و وقتی معلوم شد از جانب خداوند است دیگر سخنی نداشت.)
ما نسبت به عذاب قوم لوط ماموریت داریم
و امراته قائمه فضحکت فبشرناها باسحاق و من وراء اسحاق یعقوب«هود 71»
همسر ابراهیم که در آنجا ایستاده بود از این مطلب خندان شد و مامورین الهی او را که پیره زن بود به (زاییدن فرزندی که بعدا او را) اسحاق (نامیدند) و (نوهای که او را) یعقوب (خواهند نامید) بشارت دادیم
قالت یا ویلتی ا الد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا ان هذا لشیء عجیب«هود 72»
همسر ابراهیم گفت وای بر من آیا من فرزند به دنیا میآورم در حالیکه پیر زن هستم و شوهر من نیز مردی کهنسال است؟ بسیار شگفتانگیز است
قالوا ا تعجبین من امر الله رحمه الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید «هود 73»
مامورین الهی به او گفتند آیا از خدا شگفتانگیز است رحمت و برکت خداوند بر شما اهل بیت او ستوده و بزرگوار است.
قال فما خطبکم ایها المرسلون«حجر 57»
ابراهیم گفت پس ماموریت شما چیست؟
قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین «حجر 58»
گفتند ما نسبت به قوم مجرمین مامور هستیم
الا آل لوط انا لمنجوهم اجمعین «حجر 59»
تنها آل لوط نجات خواهند یافت که آنها را نجات خواهیم داد
الا امراته قدرنا انها لمن الغابرین «حجر 60»
مگر همسرش که او باید در محل عذاب باشد
فلما ذهب عن ابراهیم الروع وجاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط«هود 74»
وقتی اضطراب ابراهیم فرو نشست و خبر عذاب قوم لوط را شنید به شفاعت از این قوم پرداخت
ابراهیم مامورین را ترغیب میکرد که مهلت دیگری به این قوم داده شود تا شاید هدایت شوند
ان ابراهیم لحلیم اواه منیب«هود 75 »
ابراهیم بردبار و دلسوز و توبه کار بود
یا ابراهیم اعرض عن هذا انه قد جاء امر ربک و انهم آتیهم عذاب غیر مردود «هود 76»
مامورین به ابراهیم گفتند: در این باره سخن نگو دستور خداوند است و اینها عذاب خواهند شد و عذاب قابل تغییر نیست