متن حدیث :
عظم الخالق عندک یصغر المخلوق فی عینک.(135)
ترجمه :
بزرگی آفریدگار تو کوچک میگرداند مخلوق را در دیده تو و در بعضی نسخ عظم بصیغه امر از باب تفعیل است یعنی بزرگ گردان خالق را در نظر اعتبار خود تا کوچک گرداند مخلوق را در چشم تو.
چنین دارم از پیر داننده یاد - که شوریده سر بصحرا نهاد
پدر از فراقش نخورد و نخفت - پسر را ملامت بکردند گفت
از آنگه که یارم کس خویش خواند - دگر با کسم آشنائی نماند
بحقش که تا حق جمالم نمود - دگر هر چه دیدم خیالم نمود
بصدقش چنان سر نهادم قدم - که بینم جهان با وجودش عدم
دیگر با کسم در نیابد نفس - که با او نماند دگر جای کس
گر از هستی خود خبر داشتی - همه خلق را نیست پنداشتی
آوردهاند که بیکی از اهل عرفان گفتند فلانی زاهد است گفت در چه چیز گفتند در دنیا گفت دنیا نزد حقتعالی بقدر پر پشهای نیست پس چگونه اعتبار توان کرد زهد در او و باید زهد در شییء موجود باشد و دنیا نزد من لاشییء است و شبهه نیست که در نیامدن دنیا در نظر آن عارف باین مرتبه بسبب عظمت و جلالت حقتعالی بوده در نظر او قل الله ثم ذرهم.(136)
عجب داری از سالکان طریقت - که باشند در بحر معنی غریق
خود از ناله عشق باشند مست - زکونین بر یاد او شسته دست
شب و روز در بحر سودا و سوز - ندانند زآشفتگی شب ز روز
سحرگه بگریند چندانکه آب - فرو شوید از دیدهشان کحل خواب