تربیت
Tarbiat.Org

خلاصه‏ای از اصول کافی
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

تعجیل در عقوبت گناه

دوازده روایت در این مورد از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بنقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وارد شده که چند روایت جامع آنها را نقل می‏کنیم.
امام باقر (علیه السلام)، فرمود: خدای عزوجل هرگاه بخواهد (بنا بمصلحتی از جانب خود) بنده‏ای را گرامی دارد، و آن بنده گناهکار است او را گرفتار بیماری کند، اگر بیمارش نکند، گرفتار فقر و نیازمندی کند، اگر باین هم گرفتار نکند مرگ را بر او دشوار می‏کند تا کیفر گناهانش باشد.
فرمود: و چون بنا بمصلحتی خداوند بخواهد بنده‏ای را خوار کند و عمل نیکی در پیشگاه خدا طلبکار است بمکافات آن عمل نیک تنش را سالم کند، اگر این را هم نکند، روزی او را افزون کند و اگر این را هم نکند مرگ را بر او آسان کند تا مکافات عمل نیک او گردد.
در چند خبر دیگر امام صادق (علیه السلام) بنقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
خدای عزوجل فرموده: بعزت و جلالم سوگند، بنده‏ای را که می‏خواهم باو ترحم کنم از دنیا نمی‏برم تا آنکه هر گناهی که کرده کیفر آنرا در دنیا تلافی کنم یا به بیماری تنش و یا تنگی معیشتش و یا ترسی در دنیایش؛ پس اگر باز هم گناهش پاک نشود، مرگ را بر او سخت قرار دهم. و بعزت و جلالم سوگند، بنده‏ای را که می‏خواهم عذابش کنم از دنیا نمی‏برم مگر آنگاه که هر عمل نیکی که کرده پاداش او را در دنیا بدهم، یا به وسعت رزقش و یا بسلامتی در تنش و یا به آرامش در دنیایش، و اگر طلبکار شود مرگ را بر او آسان کنم.
در حدیث ششم این باب امام صادق (علیه السلام) فرمود امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در تفسیر آیه:
و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر (30 - سوره شوری):
(و آنچه از مصیبتها بشما می‏رسد بسبب آنست که باختیار خود بدست آورده‏اید، و خدا از بسیاری از گناهانتان می‏گذرد).
فرمود: هیچ برگ‏برگ شدنی و نه خوردن به سنگی، و نه لغزش قدمی، و نه خراش چوبی نیست مگر بسبب گناهی (که انسان مرتکب می‏شود) و هر آینه آنچه را که خداوند می‏گذرد بیشتر است، پس کسی که خداوند کیفر گناهانش را در دنیا به تعجیل انداخت، کریمتر و بزرگتر از آنست که دوباره در آخرت نیز او را کیفر دهد.
در خبر دیگری از این باب امام باقر (علیه السلام) فرمود: یکی از پیامبران بنی‏اسرائیل بمردی گذشت که نیمی از او به زیر دیوار و نیمی دیگر بیرون از دیوار است و مرغان با منقار سوراخ سوراخ و سگان پاره پاره کرده‏اند. از آنجا گذشت به شهری رسید و دید یکی از بزرگان آنها مرده بر روی تختی خوابانیده‏اند و پارچه ابریشمی گرانبهائی برویش کشیده‏اند و اطراف جنازه‏اش شمعدانها می‏سوزد.
پیامبر خدا عرض کرد: پروردگارا شهادت می‏دهم که تو حکیمی، عادلی، ستم روا نمی‏داری، آن یکی از بندگان تو بود که در تمام عمرش یک لحظه شرک بتو نیاورده بود آنچنان می‏راندی و این یک، بنده‏ای است که یک لحظه در عمرش بتو ایمان نیاورده بود اینچنین می‏راندی؟
خطاب رسید: ای بنده من، آنچنانکه گفتی من حکیم و عادلم، ستم نمی‏کنم، آن بنده‏ام نزد من بدکار و گناهکار بود، با آن وضع می‏راندم تا مرا که ملاقات می‏کند، گناهی بر او نماند، و این بنده‏ام حسنه‏ای نزد من داشت و با این جلالت می‏راندم تا مرا ملاقات کند و حسنه‏ای از من طلبکار نباشد.