تربیت
Tarbiat.Org

خلاصه‏ای از اصول کافی
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

نفاق و صفات منافقین

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود: نفاق دارای چهار ستون است:
1- هوسرانی 2- سهل‏انگاری 3- کینه‏توزی 4- آزمندی
هوسرانی بر چهار شعبه است: ستمکاری - دشمنی - شهوترانی و سرکشی؛
کسی که ستمکاری کند، گرفتاریش زیاد شود و مردم از او دوری کنند و بر علیه او اقدام کنند، و کسی که دشمنی کند از هلاکتها نیاساید و دلش سالم نماند و بر نفس خود از جلوگیری شهوات مسلط نشود، و هر کس مهار نفس خود را در شهوات در حد اعتدال نگه ندارد در پلیدیها و بدمنشی‏ها افتد؛ و هر کسی سرکشی کند، عمداً و بدون دلیل خود را بگمراهی اندازد.
سهل‏انگاری، نیز بر چهار شعبه است: بی توجهی - آرزو - ترس - و مسامحه و تعلل؛ و این بجهت آنست که ترس و بی جرأتی انسان را از اجرای حق باز می‏دارد. مسامحه و تعلل در کارها موجب تفریط و نقصان در عمل و کردار می‏شود تا اینکه ناگهان اجل انسان را دریابد؛ و اگر آرزو نباشد انسان حساب کارش را می‏داند از نیک و بدی که انجام داده و اگر بداند آنچه را که بکار بسته (از کردار و اعمال ناشایسته‏ای که از روی جهل و نادانی مرتکب شده و بجای اتیان اعمال حسنه، بار گناه و معصیت ذخیره روز واپسین نموده) از ترس و هراس بمیرد بی‏توجهی نیز دست انسان را از اعمال شایسته کوتاه می‏سازد.
کینه‏توزی، نیز چهار شعبه دارد: کبر - فخر و مباهات - حمیت (بی‏پروائی) و عصبیت.
کسی که تکبر ورزد، پشت به حق کند - و کسی که بر خود فخر و مباهات کند به هرزگی افتد. و کسی که بی‏پروا باشد بر گناهان اصرار ورزد، و کسی که تعصب ورزد، ستمکاری کند...
آزمندی، نیز بر چهار شعبه است: خوشحالی - شادمانی - لجبازی - افزون‏طلبی.
خوشحالی (و سرور از تمایلات نفسانی) نزد خدا مکروه است شادمانی و خوش گذرانی نیز انسان را به غرور و خودپسندی کشاند. لجبازی نیز بلای کسی است که مبتلای آن را بکشیدن بار گناهان وامی‏دارد. افزون‏طلبی هم بازیچه و سرگرمی است و تبدیل چیز نفیس و گرانبهائی است به پست‏تر و بی‏ارزش.
اینست نفاق و ستونها و شعبه‏های آن و خداوند بر بندگانش غالب است، نامش بلند است و جهش(38) والا. هر چه را آفریده زیبا و نیکو ساخته است و دو دست جود و کرمش گشاده است و گشایش رحمتش همه چیز را فرا گرفته است، امر او آشکار و نورش تابان و برکاتش در فیضان و جریان و حکمتش روشنی بخش دلهای روشن و کتابش استوار و حجتش عیان و دینش خالص و سلطنتش محکم و نمایان و سخنانش حق و پایدار و موازین و ترازوهایش بر عدل و داد استوار، فرستادگانش رسانیدند، بدیها را گناه شمرد و گناه را فتنه قرار داد و فتنه را چرکین. اعمال صالحه را موجب خشنودی خود، و خشنودی او موجب بازگشت و توبه، و توبه را پاک کننده از گناهان دانست. پس هر که توبه نمود هدایت یافت و هر که فتنه‏انگیزی نمود گمراه شد مادامی‏که بسوی خدا بازنگشت و توبه ننمود و اعتراف بگناهان نکرد. بر خدا دلیری نکند مگر کسی که نابودی خود را خواهد. تا آخر حدیث.
محمد بن فضیل گفت به ابی الحسن (علیه السلام) نامه‏ای نوشتم و از مسأله‏ای پرسش کردم، در پاسخ نوشت:
ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوه قاموا کسالی یراؤ ون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلاً مذبذبین بین ذلک لاالی هؤلاء و لا الی هؤلاء و من یضلل الله فلن تجدله سبیلاً - النساء - 142.
(براستی که منافقان با خدا نیرنگ بازی می‏کنند و حال اینکه خدا نیرنگ کند با آنان - یعنی خدا کیفر مکر و نیرنگشان را بخودشان باز - می‏گرداند - و هرگاه بنماز ایستند با کسالت ایستند، بین مردم تظاهر و خودنمائی نمایند و خدا را یاد نمی‏کنند مکر اندکی (آنهم برای خودنمائی) میان دو گروه در ترددند، نه مانند مؤمنین از روی اخلاص اظهار ایمان کنند و نه مانند مشرکان و کفار اظهار کفر نمایند، و هر که را که خدا گمراه سازد هرگز راهی بسوی هدایت آنان نیابی، نه از کفار بشمار آیند، نه از مسلمانان، اظهار ایمان نمایند و بکفر و تکذیب گرایند. خدا لعنتشان کند.
دیگر از نشانه‏های منافقین حدیث ذیل است بنقل ابی‏حمزه از علی بن الحسین (علیهما السلام):
قال: ان المنافق ینهی ولاینتهی و یأمربها لایأتی و اذا قام الی الصلوه اعترض... الخ.
فرمود: براستی که منافق، مردم را از کارهای زشت نهی می‏کند و خود را نهی نمی‏کند. و دیگران را بکاری که خود انجام نمی‏دهد، فرمان می‏دهد، و هرگاه بنماز ایستد رو برگرداند یعنی توجه ندارد، و هرگاه رکوع کند، خود را مانند گوسفند بزمین اندازد، شب می‏کند و همتی بجز صرف شام ندارد در حالی که روزه‏دار نبوده، و صبح می‏کند و سعیش بر خوابیدن باشد با اینکه شب زنده‏دار نبوده، اگر سخنی گوید دروغ بگوید و اگر گرامیش بشماری و امانت نزد او بسپاری، خیانت کند، و اگر از حضور او دور شوی غیبت و بدگوئی از تو کند و اگر وعده‏ای بدهد تخلف نماید.
امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نموده که آن حضرت فرمود:
مثل المنافق مثل الجذع، اراد صاحبه ان ینتفع به فی بعض بنائه فلم یستقم له فی الموضع الذی اراد، فحوله فی موضع آخر فلم یستقم له فی الموضع الذی اراد، فحوله فی موضع آخر فلم یستقم له فکان آخر ذلک أن احرقه النار.
یعنی مثل منافق بمانند تنه درخت خرمائی است که صاحب آن می‏خواهد در بنای ساختمانی از آن استفاده کند و در آنجائی که می‏خواهد آنرا بکار برد استوار نمی‏گردد، او را بجای دیگر منتقل می‏کند که در آنجا بپا دارد، آنجا نیز استوار نمی‏ماند و آخرین چاره‏اش اینست که آنرا در آتش بسوزاند.
و نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث دیگر فرموده: هر اندازه که خشوع اعضا و جوارح انسان از خشوع قلب زیادتر باشد نزد ما نفاق محسوب می‏شود.
توضیح - چون وجود منافقین از صدر اسلام تا زمان حاضر از نظر اسلام حائز اهمیت بوده و زیان‏های فاحش و غیر قابل جبران پیوسته از این دسته به پیکر اسلام و اجتماع مسلمین وارد آمده و مسلمانان از شراین صنف مردم در امان نبوده و نمی‏باشند، بلکه بسا ممکن است زیان‏هائی که از این گروه به اجتماع مسلمانان وارد آید بمراتب شدیدتر و خطرناکتر از زیان‏های وارده از جانب کفار و مشرکین باشد بنابراین لازم است مسلمانان بهوش باشند و این شیادهای بدتر از کفار حربی را که خداوند جایگاه آنان را اسفل السافلین جهنم قرار داده و فرموده است:
ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار:
یعنی بتحقیق جایگاه منافقین در پست‏ترین طبقه جهنم و شدیدترین عذاب آتش دوزخ است)، خوب بشناسند.
بنابراین، مناسب است بحث در این باب را قدری توسعه داده با استفاده از آیات کریمه قرآن که صفات منافقین را توصیف نموده است مردم منافق را بهتر بشناسیم.
و لذا پس از ترجمه چند حدیث از احادیث وارده در این باب که متضمن شش حدیث می‏باشد مبنی بر معرفی و شرح ستون‏ها و شعبه‏های نفاق از بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سئوال محمد بن فضیل از ابی الحسن (علیه السلام) و جواب آن حضرت به آیه مبارکه که از سوره نساء، ترجمه آیاتی را که درباره منافقین و معرفی آنها در سوره بقره نازل شده باین بحث می‏افزائیم.
در اول سوره بقره ضمن آیات 8 و 9 در وصف حال منافقین خدای متعال به پیامبر گرامی خود می‏فرماید:
و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و ما هم بمؤمنین.
پاره‏ای از مردم، کسانی هستند که می‏گویند ما ایمان آوردیم بخدا و روز قیامت در حالی که ایمان نیاورده‏اند، بلکه می‏خواهند بدین وسیله بخدا و کسانی که ایمان آورده‏اند نیرنگ بزنند ولی خود را نیرنگ می‏زنند و نمی‏فهمند در دلهای آنان بیماری است و خدا بیماری دلشان را افزون نمود، و بسبب دروغگوئی‏شان و نیرنگ بازیشان کیفر دردناکی را خواهند دید.
در شأن نزول این آیه چنانکه در تفسیر ابوالفتوح رازی و بعضی از تفاسیر معتبر دیگر نوشته‏اند منافقین صدر اسلام دو دسته بودند یک دسته منافقین یهود و نصاری مثل عبدالله بن ابی و امثال او، و یکدسته منافقان قریش که بزبان اظهار ایمان می‏کردند و در دل بر اعتقاد باطل خود و بت‏پرستی ثابت بودند و مقصودشان این بود که از اسرار مسلمانان باخبر شوند ضمناً از شرافت و حرمت اسلام نیز برخوردار باشند لذا بخدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‏آمدند و شهادت می‏گفتند و اظهار اسلام می‏کردند حق تعالی در این آیه از اسرار باطن ایشان برسول گرامی خود خبر می‏دهد که بعضی از مردم بتو می‏گویند، که ما بخدا و رسول ایمان داریم ولی مؤمن نیستند و بزعم باطل خود می‏خواهند خدا را فریب دهند و مقصود از خدعه و مکر با خدا، خدعه و مکر با رسول اوست زیرا رسول خدا نماینده اوست و هر کس با رسول خدا خدعه کند چنانست که با خدا خدعه کرده است و می‏فرماید جز خود را فریب نمی‏دهند یعنی ضرر مکرشان در دو جهان عاید خودشان می‏گردد و ممکن نیست که بمکر و حیله‏شان ضرری بخدا و رسول خدا برسانند.
و در آیه 12 تا 20 همان سوره صفات دیگری از آنان و مال و عاقبت کارشان را توصیف می‏فرماید به بیان زیر:
- و چون به منافقین گفته شود ایمان بیاورید و مؤمن شوید، همچنانکه سایر مردم ایمان آوردند، در جواب گویند آیا ما هم مانند سفیهان که ایمان آوردند، مؤمن شویم؟، بدانید که آنها خود سفیهانند ولی نمی‏دانند.
- وقتی که مؤمنین را ببینند، گویند ایمان آوردیم به آنچه به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، و چون با شیاطینشان و رؤسا و رفقایشان خلوت می‏کنند می‏گویند ما با شمائیم، همانا ما مؤمنین به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را مسخره می‏کنیم و بدروغ می‏گوئیم ایمان آوردیم.
خدای تعالی در رد گفتار آنها می‏فرماید:
- خدای متعال آنها را مسخره می‏کند - یعنی کیفر استهزاء آنان را بخودشان باز می‏گرداند و باستدراج هلاکشان می‏کند - و می‏کشاند آنها را در طغیانشان تا حیران بمانند.
- این منافقین کسانی هستند که گمراهی را در برابر هدایت خریده‏اند - و کفر را بجای ایمان اختیار نموده‏اند - و این تجارتی که کرده‏اند سود نمی‏کند و هرگز راه یافته و بهره‏مند نباشند.
آنگاه خداوند با ایراد مثلی حال منافقین را چنین توصیف می‏فرماید:
- مثل منافقین مثل آن کسی است که شب در بیابان تاریکی وامانده باشد و آتشی روشن کند تا از روشنائی آن استضائه نماید و راه خود را بیابد آنگاه که آتش برافروخت و دوروبر خود را کمی روشن دید بناگاه خداوند آتش او را خاموش نماید و در بیابان تاریک و ظلمانی بمانند و چشمشان جائی را نبیند.
توضیح اینکه: منافقین که بدروغ خود را در میان اجتماع مسلمین جا می‏زنند و ظاهراً ادعای ایمان و اسلام می‏کنند ممکن است چند روزی مورد احترام مسلمانان قرار گرفته و کسب آبروئی نماید اما چون ایمان واقعی ندارند بزودی نفاقشان آشکار و آبرو و احترامشان زائل می‏گردد.
مثل دیگر از کلام خدا اینکه:
- و یا حال منافقین مانند حال آن کسانیست که گرفتار بارانی سخت و تندی در شب ظلمانی شده باشند که توأم با رعد و برق شدید است از ترس صدای صاعقه‏ها و رعد و برق انگشتها را در گوشهایشان فرو برند که مبادا هلاک شوند - در حالی که خداوند به کافران احاطه کامل دارد - نزدیک است برق (یعنی دلایل و بینات روشن و آشکار و نورانی قرآن که بمثابه برق خیلی قوی می‏باشند) چشمان منافقان را برباید، هر وقت که برق می‏درخشد بروشنی آن راه می‏روند و همینکه تاریک می‏شود در جای خود می‏ایستند و اگر خدا بخواهد هر آینه گوش و چشم منافقان را از بین می‏برد زیرا خدای تعالی بر هر کاری توانا است.
مفسران این تشبیه و مثال را چنین توجیه کرده‏اند که:
اسلام بمنزله باران رحمت است زیرا همانطور که باران سبب حیات و زندگانی خلق بخصوص حیوانات و نباتات است اسلام نیز سبب حیات دلهای مردم است و کفر باطنی منافقان بمنزله ظلمات و تاریکیهای شب است، و فرمان جهاد مایه بیم و وحشت کفار و مشرکان است مانند رعد، و اظهار اسلام که منافقان بوسیله آن جان و مال خود را محفوظ می‏دارند در حکم برق و روشنی آن، و زواجر قرآن یعنی آیات تهدید و تخویف بمنزله صاعقه‏هاست. حاصل اینکه هر کس در شب تاریک دچار باران سخت و تاریکی رعد و برق و صاعقه شده جز در هنگام درخشیدن برق نمی‏تواند قدم از قدم بردارد، همچنین منافقین و اهل شک که یقین بدیانت حقه ندارند بلکه از روی تقلید و یا عادت و یا غرض شخصی اظهار اسلام می‏کنند هر وقت از اسلام و مسلمین نفعی می‏یابند و یا حکمی از احکام اسلام را موافق سلیقه و منافع خود می‏بینند اسلام و مسلمین را تصدیق می‏کنند و در مواردی که منافعشان در خطر است منکر اسلام و مخالف دین و در ظلمات کفر و نفاق و شک متحیر و سر گردانند.

آیات دیگری نیز در وصف منافقین و شرح خرابکاری و توطئه‏های ضد اسلامی آنها در صدر اسلام و در مدت رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سور دیگر قرآن نازل گشته که ذکر تمام آن آیات محتاج به نگارش کتاب جداگانه‏ای است. از خدای متعال مسئلت داریم مترجم و خوانندگان گرامی را از شر نفاق و منافقین محفوظ بدارد.