اوضاع آشفته، اختلافات حزبی و سیاسی مردم را بناچار بساحت مقدس شاه اولیاء و پیشوای متقیان تجمع داد و باصرار و تأکید و سوگند زمام امور را باو قبولاندند بشرحی که در خطبه شقشقیه میفرماید آنچنان بر من هجوم کردند که نزدیک بود حسنین زیر پای مردم هلاک شوند امام برای مردم در عمر خود اقامه دلیل و حجت مینمود و خطایای گذشتهگان را در آنچه مرتکب شده بودند و بر خلاف هدف آسمانی پیغمبر اسلام بود میفهمانید و روی بر میگردانید و آنها اصرار مینمودند و سوگند میدادند تا آنکه قبول کرد و سر بلند نمود عرض کرد:
اللهم انت تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان و لا الناس شیء من فضول الطعام ولکن لنرد المعالم فی دینک و نظهر الصلاح فی بلادک سقیفه ص 132
پروردگارا تو میدانی آنچه از ما سر زده برای رقابت و میل و رغبت بسلطنت و حکومت دنیا نبود و نیست و خواهش و التماس چیزی برای زیاد شدن خوراک رنگین کردن سفره طعام نبود.
بلکه منظور من از قبول این زمامداری این است که معالم دین و معارف شریعت و آثار احکام سید المرسلین را بمردم بیاموزم و خیر و صلاح آنها را در شهرها و بلاد و کشورهای تو ظاهر و آشکارا سازم که نگویند نمیدانستیم برای اینکه مردم در بیخبری از قرآن و دین نمانند.
مردم علی را میشناختند میدانستند او بلندگوی عدالت الهی و مجری آنست معذلک آنهائی هم که از حاشیه نشینان مجمع جاه طلبان بودند هنوز چشمداشت بمال و منصب دنیا داشتند و با خود گفتند شاید بتوان از علی (علیه السلام) فرمانی بگیرند و کام دلی بر گیرند.
اما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) امام متقیان و پیشوای مؤمنان و صوت عدالت اجتماعی و حق گو و حق جو بود و جز بحق عمل نمیکرد و در راه حق از سرموئی نمیگذشت.
در دوران پنج ساله خلافت خود شروع کرد بقرآن فرمانروائی نمود در شوارع و طرق و معابر و مساجد و میدانها و معرکههای جنگ و بزم صلح و چهار سوق بازار سواره و پیاده حتی در رجزهای جنگ قرآن میخواند و احکام مکاسب و متاجر را بمردم میآموخت آنها را بوظیفه فردی و اجتماعی و به عدالت و تقوی و زاد و توشه آخرت دعوت میکرد و در قریب چهار سال نمیتوانستند بیاموزند کتب تألیفات امیرالمؤمنین نهج البلاغه 26 جلد کلمات قصار او بهترین نمونه صدق گفتار است.(2)
اما جاه طلبانی که دیدند با این شخصیت آسمانی که بهیچ منطق حاضر نیست ذرهای از حق و عدالت عدول کند منظور آنها تأمین نمیشود مانند معاویه طلحه زبیر و غیره دور عایشه را گرفتند و او را بخون خواهی عثمان متهم ساختند و جنگ جمل را بر پا نمودند و پس از آن جنگ صفین را معاویه توطئه دید و جنگ خوارج را مشترکاً و تمام وقت امام عادل را گرفتند و تا او را کشتند.