سیره پیامبر اسلام طبق دستور قرآن این بود که در مواردی اعراض میکرد و افراد یا گروهها یا مجالس را به اصطلاح بایکوت میکرد و در جامعه آنان را تحقیر و منزوی مینمود و در روایات نیز این مسئله بسیار به چشم میخورد.
در آیه 68 سوره انعام میخوانیم: هر گاه کسانی را دیدی که در آیات ما (به قصد تخطئه نه فهم حقیقت) کنجکاوی و گفتگو دارند، از آنان روی برگردان فاعرض عنهم تا مسیر سخن عوض و وارد بحث دیگری شوند. نظیر این آیه را در سوره نساء آیه 140 نیز میخوانیم: که اگر شنیدید آیات خداوند مورد کفر و استهزاء قرار گرفته است با آنان ننشینید تا در موضوع دیگری بحث کنند.
به هر حال اعراض از بدیها و مبارزه منفی با زشتکاران یکی از شیوههای نهی از منکر و نشانه غیرت و تعهد و دلسوزی مکتبی است. انسان نباید در جامعه فاسد هضم شود بلکه باید جامعه را عوض کند و اگر نتوانست، با خروج از مجلس یا هجرت از منطقه، کار باطل را محکوم کند. در حدیث میخوانیم نشستن با اشرار سبب سوء ظن به خوبان میشود.
نمونه دیگر بایکوت را در آیه 4 سوره نور میخوانیم که کسانی که نسبت زنا به زنان پاکدامن و شوهردار میدهند و چهار شاهد نمیآورند، پس هشتاد تازیانه بزنید و گواهی آنان را هرگز نپذیرید لا تقلبوا لهم شهاده ابداً از اعتبار انداختن گواهی افراد نوعی بایکوات و به انزوا کشاندن است.
اگر در روایات میخوانیم با افرادی مشورت نکنید، هم سفر نشوید، ازدواج نکنید و امثال آن، این یک نوع محاصره اجتماعی است.
در آیه 118 سوره توبه میخوانیم: وعلی الثلاثه الذین خلفوا حتی اذا ضاقت علیهم الارض بما رحبت وضاقت علیهم انفسهم وظنوا ان لا ملجا من الله الا الیه ثم تاب علیهم لیتوبوا ان الله التواب الرحیم
و بر آن سه نفری که (از شرکت در جبههی تبوک به خاطر سستی) وامانده بودند، تا آنگاه که زمین با همهی وسعتش (به سبب قهر و نفرت مردم) بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمده و فهمیدند که در برابر خدا، هیچ پناهگاهی جز خود او نیست، پس خداوند لطف خویش را شامل آنان ساخت تا به توبه موفق شوند. همانا خداوند توبهپذیر و مهربان است.
سه مسلمانی که در تبوک شرکت نکردند،(309) پشیمان شده و برای عذر خواهی نزد پیامبر آمدند. اما حضرت با آنان سخن نگفت و دستور داد کسی با آنان حرف نزند و همسرانشان هم به آنان نزدیک نشوند. آنان به کوههای اطراف مدینه رفتند و برای استغفار، جدا از یکدیگر به تضرع و گریه پرداختند تا پس از پنجاه روز، خداوند توبهی آنان را پذیرفت.(310)
از این آیه استفاده میشود:
1 - بی اعتنایان به جنگ و فرمان رهبری، باید تنبیه شده و تا مدتی پشت سر گذاشته شوند. خلفوا
2 - قهر، بی اعتنایی و بایکوت، یکی از شیوههای تربیتی برای متخلفان و مجرمان است. ضاقت علیهم الارض... ظنوا ان لا ملجأمن الله
3 - مبارزهی منفی با متخلفان، جامعه را برای آنان زندانی بی نگهبان و مؤثر میسازد. ضاقت علیهم الارض
4 - با آنکه پیامبر، مظهر رحمت الهی است، اما به عنوان مربی، از اهرم قهر هم استفاده میکند. ضاقت علیهم انفسهم
5 - یکی از عذابها وجدان است. ضاقت علیهم انفسهم
6 - یأس از مردم، زمینه ساز توجه به خداست. لا ملجأ... ثم تاب
7 - توفیق توبه نیز در سایهی لطف و عنایت الهی است. اول خداوند لطف خود را به انسان باز میگرداند، تاب علیهم تا انسان توفیق پشیمانی و عذر خواهی و توبه پیدا کند، لیتوبوا و همین که توبه کرد، خداوند توبهی او را میپذیرد. ان الله هو التواب
8 - پس از یک دوره مبارزهی منفی و بی اعتنایی و بایکوت، شرایط مناسب را برای باز سازی خلافکاران به وجود آوریم تا باز گردند و بعد از آن نیز ما به مهربانی آنان را پذیرا باشیم. تاب علیهم لیتوبوا ان الله هو التواب