تربیت
Tarbiat.Org

سیره پیامبر اکرم
حاج شیخ محسن قرائتی

سیره فردی پیامبر

مرحوم علامه طباطبایی در جلد ششم تفسیر المیزان، صحفه 321 به بعد، در مورد سیره پیامبر بحث مفصلی دارند که بخشی از آن را در اینجا می‏آوریم.
پیامبر، نعمت‏های الهی را گرچه ظرف و کم بود، بزرگ می‏شمرد و هرگز مذمت نمی‏کرد.
برای مسایل مادی و دنیوی عصبانی نمی‏شد.
خنده او تبسم بود، نه قهقهه.
بزرگ هر قومی را احترام می‏کرد.
هنگامی که وارد جمعیتی می‏شد محل نشستن خود را آخرین نقطه مجلس قرار می‏داد. (نه از روی دوش مردم پا بر می‏داشت و نه مردم را آزار می‏داد).
طوری برخورد می‏کرد که هر کس خیال می‏کرد محبوب‏ترین فرد نزد پیامبر، خود اوست.
هر کس از او حاجتی می‏خواست، یا آن را انجام می‏داد و یا با زبان خوش او را رد می‏کرد.
برای مردم پدر بود و همه نزد او مساوی بودند.
مجلس او مجلس حلم و حیا و صدق و امانت بود و در آن مجلس صداها بلند نمی‏شد.
پیران را احترام می‏کرد و کودکان را مورد محبت و ترحم قرار می‏داد.
گشاده رو، نرمخو و خوش برخورد بود.
خشونت، نارواگویی، عیبجویی و ستایشگری نابجا نبود.
هر چه را میل نداشت، به جای انتقاد، نسبت به آن تغافل می‏کرد.
کسی را از خودش مأیوس نمی‏کرد.
اهل جدال، چانه زنی و سرگرم شدن به حرفهای بیهوده نبود.
از کسی مذمت نمی‏کرد.
جز در اموری که امید پاداش بود، سخن نمی‏گفت.
هنگام خنده، با مردم می‏خندید و هنگام تعجب و تحسین نیز آنان را همراهی می‏کرد.
اگر کسی که نا آشنا و غریب بود، در گفتار و رفتار به حضرت جفا می‏کرد، حضرت او را تحمل می‏نمود.
تا گفتار کسی از حق تجاوز نمی‏کرد. آن سخن را قطع نمی‏کرد و هنگامی که می‏دید سخنان کسی از مرز حق می‏گذرد، یا با نهی خود و یا با ترک جلسه سخن او را قطع می‏کرد.
مانند بردگان، روی زمین می‏نشست.
با دست خود کفش خود را وصله می‏کرد.
بر الاغ بدون جهاز سوار می‏شد و پشت خود نیز کسی را سوار می‏کرد.
به اهل خانه می‏فرمود: پرده‏ای که در آن تصویر است، از جلوی چشم من بردارید.
از خوف خداوند، اشک فراوان داشت.
به ذکر الهی بسیار مشغول بود.
هر روز هفتاد مرتبه استغفار می‏کرد.
سخی‏ترین، راستگوترین، باوفاترین و نرم‏خوترین مردم بود.
هر چه داشت در راه خدا می‏داد و فقط به اندازه مایحتاج سال خود نگهداری می‏کرد.
با فقرا می‏نشست و با مساکین غذا می‏خورد و نسبت به فرهیختگان عنایت داشت.
نسبت به فامیل صله رحم می‏کرد ولی آنها را بر کسانی که افضل بودند، به خاطر فامیلی ترجیح نمی‏داد.
عذر مقصرین را می‏پذیرفت.
در خوراک و لباس با بردگانش یکسان بود.
لحظه‏ای وقت خود را تلف نمی‏کرد.
(هنگام خستگی) به باغهای اصحاب خود روانه می‏شد.
نه کسی را بخاطر فقرش تحقیر می‏کرد و نه کسی را بخاطر قدرتش تکریم می‏نمود.
دیر عصبانی می‏شد ولی زود زاضی می‏گشت.
موعظه‏اش جدی، غضبش الهی و در برابر حوادث از خداوند هدایت می‏خواست و کار را به او تفویض می‏کرد و به حول و قوه خودش تکیه نمی‏کرد و نمونه و مصداق روشن و علی الله فلیتوکل المتوکلون(200) و افوض امری الی الله(201)
لباس خودش را وصله می‏کرد، شیر حیوان را می‏دوشید، با بردگان غذا می‏خورد و شخصاً نیاز خودش را از بازار می‏خرید. با غنی و فقیر به طور یکسان دست می‏داد و تا آنها دست خود را نمی‏کشیدند، دست خود را نمی‏کشید.
به همه سلام می‏کرد و می‏فرمود تا آخر عمر سلام کردن به کودکان را رها نمی‏کنم تا این عادت بعد از من بماند.
به زنان نیز سلام می‏کرد.
در مجلس، پای خود را دراز نمی‏کرد.
در انتخاب میان دو کار، سخت‏ترین آنها را می‏پذیرفت.
در حال تکیه دادن، غذا نمی‏خورد.
خطبه را خلاصه می‏خواند.
به بوی خوش معروف بود.
در سفره دست خود را به اطراف دراز نمی‏کرد و از پیش خود غذا بر می‏داشت.
آب آشامیدنی را به سه نفس میل می‏کرد.
به همه مردم یکسان می‏نگریست و گاهی مزاح می‏فرمود ولی جز حرف حق نمی‏زد.
یک روز مرد عربی هدیه‏ای نزد حضرت آورد. سپس از حضرت خواست که قیمت هدیه را به او بدهد! پیامبر خندید و از آن پس هرگاه پیامبر محزون می‏شد می‏فرمود: ای کاش آن مرد عرب می‏آمد.
در نشستن روبه قبله می‏نشست.
هنگامی که سوار مرکب بود، اجازه نمی‏داد پیاده‏ای همراه او راه برود، با او را سوار می‏کرد و یا می‏فرمود: تو حرکت کن و در فلان مکان همدیگر را خواهیم دید.
هرگز از کسی انتقام نگرفت، بلکه او را می‏بخشید.
اگر سه زور یارانش را نمی‏دید، سراغشان را می‏گرفت، اگر مسافر بود در حقش دعا می‏کردو اگر مریض بود از او عیادت می‏نمود و اگر سالم بود به دیدارش می‏رفت.
انس می‏گوید: نه سال خادم پیامبر بودم، یاد ندارم حتی برای یک بار به من گفته باشد: چرا چنین یا چنان کردی! حتی اگر زنان حضرت مرا بر کاری ملامت می‏کردند، می‏فرمود: او را رها کنید، مقدر چنین بوده است.
مردم را با احترام نام می‏برد (با کینه و لقب) و حتی نسبت به کودکان این گونه رفتار می‏کرد و بدینوسیله آنان را جذب می‏کرد.
از هدایایی که محضرش می‏آوردند میل می‏فرمود ولی از صدقات نمی‏خورد.
بعد از طلوع خورشید برای کار از خانه خارج می‏شد.
شارب و ناخن خود را کوتاه و آن را دفن می‏کرد.
به سرمه و مسواک و عطر و نظافت بدن و زدودن موهای زائد به وسیله نوره اهمیت می‏داد تا آنجا که هزینه عطر او بیش از هزینه غذای او بود و یک روز جمعه که عطر نداشت، مقنعه همسرش را که بوی عطر داشت، نمناک کرد و به سر و صورت مالید تا عطر آن به سر و صورتش منتقل شود.
روز عید فطر، اول به خانم‏های خود عطر می‏زد، سپس به خود، و از بعضی از روغن‏ها برای مالیدن به بدن استفاده می‏کرد.
برای سفر روز پنج شنبه را انتخاب می‏کرد و در سفر، آینه و سرمه و مسواک را همراه خود بر می‏داشت.
راه رفتنش طبیعی بود و در سفر در سراشیبی‏ها لا اله الا الله و در سربالایی‏ها، تکبیر می‏گفت و در سفر هنگامی که جایی را برای اسکان در نظر می‏گرفت، به هنگام انتقال دو رکعت نماز می‏خواند و می‏فرمود: این قطعه زمین شاهد نماز ما باشد.
هنگامی که مؤمنین را بری سفرشان وداع می‏کرد، دعای سفرش این بود: خداوند تقوی را زاد شما قرار دهد و شما را به هر خیری سوق دهد و از هر جهت کامروا باشید و دین و دنیای شما سالم باشد و با سلامت و دست پر برگردید.
از لباس سبز و سفید شاد بود.
برای روز جمعه لباس مخصوص داشت. عمامه بر سر می‏گذاشت و انگشتر در دست راست می‏کرد.
لباس را از سمت راست در بر می‏کرد آن را از ناحیه چپ از تن درمی آورد و می‏گفت خدا را شکر که مرا لباس پوشاند تا وسیله حفظ و زیبائی‏ام باشد.
هر گاه لباس جدیدی می‏پوشید لباس قبل را به مسکین می‏داد و می‏فرمود: هر کس برای خدا به مسکینی لباس دهد تا مادامی که آن مسکین از آن استفاده می‏کند در حزر و ضمان خداوند است.
بر حصیر می‏خوابید. لباسش از پنبه بود و فقط در موارد خاص از لباس پشمی استفاده می‏کرد.
هر گاه از خواب بر می‏خواست برای خدا سجده می‏کرد و می‏فرمود: نور چشم من در نماز و لذت من در معاشرت با همسرانم است.
برای نسل خود (حسن و حسین (علیهما السلام)) در روز هفتم تولد عقیقه می‏کرد و به مقدار وزن موی نوزادان نقره به فقیر می‏داد.
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: گر چه حضرت عیسی زاهد بود ولی پیامبر اسلام زاهدتر بود.
به هنگام مهمان شدن، حتی دعوت بردگان را می‏پذیرفت.
اگر در سفره خرما بود، غذای خود را با خرما آغاز می‏کرد.
بین هر دو لقمه خدا را شکر می‏کرد.
بعد از غذا خوردن خلال می‏کرد.
به هنگام نوشیدن آب بسم الله می‏گفت.
در آب فوت نمی‏کرد.
برای خوردن غذا، دست خود را به خوبی می‏شست.
از غذای داغ پرهیز می‏کرد.
(قبل از ملاقات با مردم) سیر و پیاز میل نمی‏کرد.
به تنهای غذا نمی‏خورد (و دیگران را مهمان می‏کرد).
روز عید قربان، دو حیوان می‏کشت: یکی از جانب خود و یکی برای آن دسته از امتش که امکان قربانی نداشتند.
به هنگام تشییع جنازه غمناک و کم حرف بود.
با مقدار بسیار کمی آب (ده سیر) وضو می‏گرفت و با حدود سه کیلو آب غسل می‏کرد.
مسواک پیامبر همیشه همراه وحتی زیر متکایش بود.
نمازهای مستحبی پیامبر دو برابر نمازهای واجبش بود.
هنگامی که برای نماز شب بیدار می‏شد، ابتدا به اطراف آسمان نگاه می‏کرد و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت می‏کرد.
به نمازهای مستحبی خود در ماه رمضان می‏افزود.
هنگامی که کسی در کنار پیامبر می‏نشست و کاری با ایشان داشت، نماز خود را کوتاه می‏کرد تا اگر حاجتی دارد اقدام کند.
در دهه سوم ماه رمضان در مسجد معتکف می‏شد و اگر در رمضانی موفق نمی‏شد، در رمضان دیگر دو برابر آن یعنی بیست روز معتکف می‏شد و در دهه سوم رمضان رختخواب خود را جمع می‏کرد و نمی‏خوابید.
برای بیدار داشتن اهل خود در شب بیست سوم رمضان (شب قدر)، به صورت آنان آب می‏پاشید و فاطمه زهرا (علیها السلام) نیز برای فرزندان خود همین کار را انجام می‏داد و می‏فرمود: محروم کسی است که از خیر این شب محروم بماند.
آنچه در این صفات نوشتم گزیده‏ای بود از روایاتی که در تفسیر المیزان جلد ششم آمده بود.
البته این گوشه‏ای از رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و اما سیره آن حضرت با همسر، همسایه، دوست، دشمن، فقیر، غنی، کافر، منافق، مشرک، پادشاهان و سران کشورها و سیره تبلیغی و ارشادی حضرت را باید جداگانه از لابلای آیات و روایات و تاریخ بدست آورد که ما با لطف خداوند بیشتر از میان آیات قرآنی سیره آن حضرت را کشف و به نگارش درآورده‏ایم. در آنچه از سیره شخصی آوریم هر کس رفتار و گفتار و اخلاق خود را با حضرت مقایسه کند و به خود نمره دهد و هر چه فاصله‏اش بیشتر است، بیشتر از خداوند عذر خواهی می‏کند.