مرحوم علامه طباطبایی در جلد ششم تفسیر المیزان، صحفه 321 به بعد، در مورد سیره پیامبر بحث مفصلی دارند که بخشی از آن را در اینجا میآوریم.
پیامبر، نعمتهای الهی را گرچه ظرف و کم بود، بزرگ میشمرد و هرگز مذمت نمیکرد.
برای مسایل مادی و دنیوی عصبانی نمیشد.
خنده او تبسم بود، نه قهقهه.
بزرگ هر قومی را احترام میکرد.
هنگامی که وارد جمعیتی میشد محل نشستن خود را آخرین نقطه مجلس قرار میداد. (نه از روی دوش مردم پا بر میداشت و نه مردم را آزار میداد).
طوری برخورد میکرد که هر کس خیال میکرد محبوبترین فرد نزد پیامبر، خود اوست.
هر کس از او حاجتی میخواست، یا آن را انجام میداد و یا با زبان خوش او را رد میکرد.
برای مردم پدر بود و همه نزد او مساوی بودند.
مجلس او مجلس حلم و حیا و صدق و امانت بود و در آن مجلس صداها بلند نمیشد.
پیران را احترام میکرد و کودکان را مورد محبت و ترحم قرار میداد.
گشاده رو، نرمخو و خوش برخورد بود.
خشونت، نارواگویی، عیبجویی و ستایشگری نابجا نبود.
هر چه را میل نداشت، به جای انتقاد، نسبت به آن تغافل میکرد.
کسی را از خودش مأیوس نمیکرد.
اهل جدال، چانه زنی و سرگرم شدن به حرفهای بیهوده نبود.
از کسی مذمت نمیکرد.
جز در اموری که امید پاداش بود، سخن نمیگفت.
هنگام خنده، با مردم میخندید و هنگام تعجب و تحسین نیز آنان را همراهی میکرد.
اگر کسی که نا آشنا و غریب بود، در گفتار و رفتار به حضرت جفا میکرد، حضرت او را تحمل مینمود.
تا گفتار کسی از حق تجاوز نمیکرد. آن سخن را قطع نمیکرد و هنگامی که میدید سخنان کسی از مرز حق میگذرد، یا با نهی خود و یا با ترک جلسه سخن او را قطع میکرد.
مانند بردگان، روی زمین مینشست.
با دست خود کفش خود را وصله میکرد.
بر الاغ بدون جهاز سوار میشد و پشت خود نیز کسی را سوار میکرد.
به اهل خانه میفرمود: پردهای که در آن تصویر است، از جلوی چشم من بردارید.
از خوف خداوند، اشک فراوان داشت.
به ذکر الهی بسیار مشغول بود.
هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکرد.
سخیترین، راستگوترین، باوفاترین و نرمخوترین مردم بود.
هر چه داشت در راه خدا میداد و فقط به اندازه مایحتاج سال خود نگهداری میکرد.
با فقرا مینشست و با مساکین غذا میخورد و نسبت به فرهیختگان عنایت داشت.
نسبت به فامیل صله رحم میکرد ولی آنها را بر کسانی که افضل بودند، به خاطر فامیلی ترجیح نمیداد.
عذر مقصرین را میپذیرفت.
در خوراک و لباس با بردگانش یکسان بود.
لحظهای وقت خود را تلف نمیکرد.
(هنگام خستگی) به باغهای اصحاب خود روانه میشد.
نه کسی را بخاطر فقرش تحقیر میکرد و نه کسی را بخاطر قدرتش تکریم مینمود.
دیر عصبانی میشد ولی زود زاضی میگشت.
موعظهاش جدی، غضبش الهی و در برابر حوادث از خداوند هدایت میخواست و کار را به او تفویض میکرد و به حول و قوه خودش تکیه نمیکرد و نمونه و مصداق روشن و علی الله فلیتوکل المتوکلون(200) و افوض امری الی الله(201)
لباس خودش را وصله میکرد، شیر حیوان را میدوشید، با بردگان غذا میخورد و شخصاً نیاز خودش را از بازار میخرید. با غنی و فقیر به طور یکسان دست میداد و تا آنها دست خود را نمیکشیدند، دست خود را نمیکشید.
به همه سلام میکرد و میفرمود تا آخر عمر سلام کردن به کودکان را رها نمیکنم تا این عادت بعد از من بماند.
به زنان نیز سلام میکرد.
در مجلس، پای خود را دراز نمیکرد.
در انتخاب میان دو کار، سختترین آنها را میپذیرفت.
در حال تکیه دادن، غذا نمیخورد.
خطبه را خلاصه میخواند.
به بوی خوش معروف بود.
در سفره دست خود را به اطراف دراز نمیکرد و از پیش خود غذا بر میداشت.
آب آشامیدنی را به سه نفس میل میکرد.
به همه مردم یکسان مینگریست و گاهی مزاح میفرمود ولی جز حرف حق نمیزد.
یک روز مرد عربی هدیهای نزد حضرت آورد. سپس از حضرت خواست که قیمت هدیه را به او بدهد! پیامبر خندید و از آن پس هرگاه پیامبر محزون میشد میفرمود: ای کاش آن مرد عرب میآمد.
در نشستن روبه قبله مینشست.
هنگامی که سوار مرکب بود، اجازه نمیداد پیادهای همراه او راه برود، با او را سوار میکرد و یا میفرمود: تو حرکت کن و در فلان مکان همدیگر را خواهیم دید.
هرگز از کسی انتقام نگرفت، بلکه او را میبخشید.
اگر سه زور یارانش را نمیدید، سراغشان را میگرفت، اگر مسافر بود در حقش دعا میکردو اگر مریض بود از او عیادت مینمود و اگر سالم بود به دیدارش میرفت.
انس میگوید: نه سال خادم پیامبر بودم، یاد ندارم حتی برای یک بار به من گفته باشد: چرا چنین یا چنان کردی! حتی اگر زنان حضرت مرا بر کاری ملامت میکردند، میفرمود: او را رها کنید، مقدر چنین بوده است.
مردم را با احترام نام میبرد (با کینه و لقب) و حتی نسبت به کودکان این گونه رفتار میکرد و بدینوسیله آنان را جذب میکرد.
از هدایایی که محضرش میآوردند میل میفرمود ولی از صدقات نمیخورد.
بعد از طلوع خورشید برای کار از خانه خارج میشد.
شارب و ناخن خود را کوتاه و آن را دفن میکرد.
به سرمه و مسواک و عطر و نظافت بدن و زدودن موهای زائد به وسیله نوره اهمیت میداد تا آنجا که هزینه عطر او بیش از هزینه غذای او بود و یک روز جمعه که عطر نداشت، مقنعه همسرش را که بوی عطر داشت، نمناک کرد و به سر و صورت مالید تا عطر آن به سر و صورتش منتقل شود.
روز عید فطر، اول به خانمهای خود عطر میزد، سپس به خود، و از بعضی از روغنها برای مالیدن به بدن استفاده میکرد.
برای سفر روز پنج شنبه را انتخاب میکرد و در سفر، آینه و سرمه و مسواک را همراه خود بر میداشت.
راه رفتنش طبیعی بود و در سفر در سراشیبیها لا اله الا الله و در سربالاییها، تکبیر میگفت و در سفر هنگامی که جایی را برای اسکان در نظر میگرفت، به هنگام انتقال دو رکعت نماز میخواند و میفرمود: این قطعه زمین شاهد نماز ما باشد.
هنگامی که مؤمنین را بری سفرشان وداع میکرد، دعای سفرش این بود: خداوند تقوی را زاد شما قرار دهد و شما را به هر خیری سوق دهد و از هر جهت کامروا باشید و دین و دنیای شما سالم باشد و با سلامت و دست پر برگردید.
از لباس سبز و سفید شاد بود.
برای روز جمعه لباس مخصوص داشت. عمامه بر سر میگذاشت و انگشتر در دست راست میکرد.
لباس را از سمت راست در بر میکرد آن را از ناحیه چپ از تن درمی آورد و میگفت خدا را شکر که مرا لباس پوشاند تا وسیله حفظ و زیبائیام باشد.
هر گاه لباس جدیدی میپوشید لباس قبل را به مسکین میداد و میفرمود: هر کس برای خدا به مسکینی لباس دهد تا مادامی که آن مسکین از آن استفاده میکند در حزر و ضمان خداوند است.
بر حصیر میخوابید. لباسش از پنبه بود و فقط در موارد خاص از لباس پشمی استفاده میکرد.
هر گاه از خواب بر میخواست برای خدا سجده میکرد و میفرمود: نور چشم من در نماز و لذت من در معاشرت با همسرانم است.
برای نسل خود (حسن و حسین (علیهما السلام)) در روز هفتم تولد عقیقه میکرد و به مقدار وزن موی نوزادان نقره به فقیر میداد.
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: گر چه حضرت عیسی زاهد بود ولی پیامبر اسلام زاهدتر بود.
به هنگام مهمان شدن، حتی دعوت بردگان را میپذیرفت.
اگر در سفره خرما بود، غذای خود را با خرما آغاز میکرد.
بین هر دو لقمه خدا را شکر میکرد.
بعد از غذا خوردن خلال میکرد.
به هنگام نوشیدن آب بسم الله میگفت.
در آب فوت نمیکرد.
برای خوردن غذا، دست خود را به خوبی میشست.
از غذای داغ پرهیز میکرد.
(قبل از ملاقات با مردم) سیر و پیاز میل نمیکرد.
به تنهای غذا نمیخورد (و دیگران را مهمان میکرد).
روز عید قربان، دو حیوان میکشت: یکی از جانب خود و یکی برای آن دسته از امتش که امکان قربانی نداشتند.
به هنگام تشییع جنازه غمناک و کم حرف بود.
با مقدار بسیار کمی آب (ده سیر) وضو میگرفت و با حدود سه کیلو آب غسل میکرد.
مسواک پیامبر همیشه همراه وحتی زیر متکایش بود.
نمازهای مستحبی پیامبر دو برابر نمازهای واجبش بود.
هنگامی که برای نماز شب بیدار میشد، ابتدا به اطراف آسمان نگاه میکرد و آیات آخر سوره آل عمران را تلاوت میکرد.
به نمازهای مستحبی خود در ماه رمضان میافزود.
هنگامی که کسی در کنار پیامبر مینشست و کاری با ایشان داشت، نماز خود را کوتاه میکرد تا اگر حاجتی دارد اقدام کند.
در دهه سوم ماه رمضان در مسجد معتکف میشد و اگر در رمضانی موفق نمیشد، در رمضان دیگر دو برابر آن یعنی بیست روز معتکف میشد و در دهه سوم رمضان رختخواب خود را جمع میکرد و نمیخوابید.
برای بیدار داشتن اهل خود در شب بیست سوم رمضان (شب قدر)، به صورت آنان آب میپاشید و فاطمه زهرا (علیها السلام) نیز برای فرزندان خود همین کار را انجام میداد و میفرمود: محروم کسی است که از خیر این شب محروم بماند.
آنچه در این صفات نوشتم گزیدهای بود از روایاتی که در تفسیر المیزان جلد ششم آمده بود.
البته این گوشهای از رفتار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و اما سیره آن حضرت با همسر، همسایه، دوست، دشمن، فقیر، غنی، کافر، منافق، مشرک، پادشاهان و سران کشورها و سیره تبلیغی و ارشادی حضرت را باید جداگانه از لابلای آیات و روایات و تاریخ بدست آورد که ما با لطف خداوند بیشتر از میان آیات قرآنی سیره آن حضرت را کشف و به نگارش درآوردهایم. در آنچه از سیره شخصی آوریم هر کس رفتار و گفتار و اخلاق خود را با حضرت مقایسه کند و به خود نمره دهد و هر چه فاصلهاش بیشتر است، بیشتر از خداوند عذر خواهی میکند.