تربیت
Tarbiat.Org

سیره پیامبر اکرم
حاج شیخ محسن قرائتی

دلسوز و مهربان

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده درهم به حضرت علی (علیه السلام) داد و فرمود: لباسی برای من تهیه کن. علی (علیه السلام) به بازار رفت و لباسی به همان قیمت تهیه کرد و خدمت رسول اکرم (علیه السلام) آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزان‏تر یا ساده‏تری بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت علی (علیه السلام) لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگشت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با علی (علیه السلام) به سوی بازار راه افتادند، در راه کنیزی را دیدند که گریه می‏کند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول برای خرید جنس به من داده‏اند ولی پول را گم کرده‏ام و اکنون می‏ترسم که به خانه برگردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنی به قیمت چهار درهم خریدند. هنگام بازگشت برهنه‏ای را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار بر گشته و پیراهن دیگری خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و می‏گوید: چون برگشتن به خاطر طول کشیده می‏ترسم مرا توبیخ کنند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه کنیز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کنیز را بخشید و او را آزاد نمود. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه دوازده درهم با برکتی که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد.(144)
آری، اگر ما هم کمی از زندگی خود بکاهیم بسیاری از برادران ما به نوائی می‏رسند.
اگر کسی برای اصلاح و متحول کردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد، محال است بتواند جامعه‏ای را مشتعل سازد. یکی از صفات برجسته انبیای الهی سوز و گداز آنها را برای هدایت و سعادت انسان‏ها بود. یکی از حرف‏هایی که قدیمی‏ها به بعضی افراد می‏گفتند این بود: ای بی درد! پیداست که داشتن درد و سوز، خود یک کمال است و بی دردی یک درد بزرگ است!
خداوند در اوصاف پیامبرش می‏فرماید: حریص علیکم(145) او نسبت به شما سوز دارد و برای ایمان شما حرص می‏خورد و در جای دیگر خطاب به پیامبر می‏فرماید: لعلک باخع نفسک الا یکونوا مؤمنین(146) شاید خویشتن را هلاک کنی که چرا آنها ایمان نمی‏آورند.
همچنین در آغاز سوره طه می‏فرماید: طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی پیامبر! ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که این همه خود را به زحمت بیندازی!
آری، سوز و گداز دینی از اوصاف انبیا و اولیا ست و نه تنها بر آنها، بلکه برای هر مسلمانی لازم است. یکی طلبه و یک دانشجو اگر بسوزد، جامعه را متحول کند.
البته سوز هم باید از روی اخلاص باشد، دکان نباشد! هر کس باید ببیند چه کاری معطل مانده است، آستین‏ها را بالا بزند و کار را انجام دهد. به نوع کار، پستی و شرافت ظاهری آن نباید نگاه کرد. کاری که بر زمین مانده است باید با نیت پاک و خالص انجام داد.
یکی از خصوصیات انبیا از جمله پیامبر اسلام پرهیز از تکلف بود. خداوند از پیامبرش می‏خواهد به مردم بگوید: و ما انا من المتکلفین(147) من اهل تکلف نیستم و خود و دیگران را به سختی نمی‏اندازم.
پیش از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی بر مردم سخت شد و کم کم کار به قحطی کشید، مردم به وحشت افتاده بودند، از جمله حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علی (علیه السلام) که پیر مردی عیالمند و کم درآمد بود، نیاز شدیدی به کمک داشت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عموی خود (عباس) بنا گذاشتند خدمت ابوطالب برسند و هر یک، یکی از فرزندان او را به خانه خود بیاورند و بدین ترتیب مخارج زندگی او را سبک کنند. این تصمیم عملی شد. عباس، جعفر را به خانه خود برد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام) را به منزل آورد و از همان اوان کودکی مربی او گردید.
بر خلاف رهبرانی که هنگام احساس خطر، اول جان خود را از حادثه به در می‏برند و پا به فرار می‏گذراند و مردم و هواداران را در گرفتاری‏ها رها می‏کنند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه ماندند و به برخی هواداران خود فرمان هجرت به حبشه را صادر فرمودند و به هنگام هجرت به مدینه نیز اول مسلمانان را فرستادند و بعد خودشان هجرت نمودند.