تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

تو سیر و همسایه گرسنه‏

یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (رحمه الله) می‏گوید: از ایشان شنیدم که فرمود: شبی در عالم رؤیا دیدم مجرم شناخته شدم و مأمورانی آمدند تا مرا به زندان ببرند، صبح آن روز ناراحت بودم که سبب این رؤیا چیست؟ با عنایت خداوند متعال متوجه شدم که موضوع رؤیا به همسایه‏ام ارتباط دارد. از خانواده‏ام خواستم که جستجو کند و خبری بیاورد. همسایه‏ام شغلش بنایی بود، معلوم شد که چند روز کار پیدا نکرده و شب گذشته او و همسرش گرسنه خوابیده‏اند؛ به من فرمودند: وای بر تو! تو شب سیر باشی و همسایه‏ات گرسنه؟! در آن هنگام من سه عباسی پول نقد ذخیره داشتم! فورا از بقال سر محل، یکی عباسی قرض کردم و با عذرخواهی به همسایه دادم و تقاضا کردم هر وقت بیکار بودی و پول نداشتی مرا مطلع کن.(2596)