تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

نتیجه دوستی با نادان‏

پهلوانی از بیابان می‏گذشت، خرسی را دید که در تله‏ای گرفتار شده بود. پهلوان خرس را نجات داد. خرس نیز با او دوست شد و پس از آن، همه جا همراه او بود. روزی حکیمی به پهلوان گفت: خرس یک حیوان نااهل است. دوستی با نااهلان نیز روانیست. به دوستی خرس دل مبند. پهلوان سخن حکیم را گوش نکرد. تا آن که روزی خرس و پهلوان در گوشه‏ای خوابیده بودند. از قضا مگسی به سراغ خرس آمد. خرس هر چه با دستش آن مگس را رد می‏کرد، باز مگس می‏آمد و او را آزار می‏داد. سرانجام خرس برخاست و رفت از کنار کوه، سنگی بزرگ برداشت و آورد. چون دید آن مگس روی صورت پهلوان نشسته است، آن سنگ بزرگ را با خشم روی آن مگس انداخت تا او را بکشد؛ در نتیجه سر پهلوان، زیر آن سنگ بزرگ کوفته شد و او جان داد. این بود نتیجه دوستی با خرس که به دوستی خاله خرسه معروف است.(1628)