تربیت
Tarbiat.Org

گنجینه معارف‏ جلد 1
محمد رحمتی شهرضا

اثر بداخلاقی‏

یکی از بزرگان اصفهان - خدا رحمتش کند - معلم علم اخلاق بود و همه رویش حساب می‏کردند. وی در میان مردم زود عصبانی می‏شد. ولی در خانه‏اش را نمی‏دانم. یادم نمی‏رود با وجود این که به من لطف داشت یک وقت چرایی گفتم که به من برگشت و زود هم پشیمان شد. مقداری عصبانی منش و بداخلاق بود، خودش مثل باران گریه می‏کرد، می‏گفت: شبی خواب دیدم که مردم مرا در قبر گذاشتند، سگ سیاهی آمد و بنا بود که همیشه با من باشد، در همان خواب حس کردم که این سگ سیاه بداخلاقی‏های دنیای من است که به این صورت در آمده است. مثل باران گریه می‏کرد و می‏گفت: خیلی ناراحت بودم که حالا چطور می‏شود، یک دفعه دیدم آقا امام حسین (علیه السلام) آمد.
البته بگویم که این آقا با آن که از علمای بزرگ اصفهان بود، اما ارادت خاصی به اهل بیت (علیه السلام) داشت و در جلسات خصوصی روضه شرکت می‏کرد و به منبر می‏رفت و می‏گفت: برای این که از روضه خوان‏های امام حسین (علیه السلام) محسوب بشوم.
می‏فرمود: فهمیدم که برای آن نوکری که به این خاندان داشتم، آقا امام حسین (علیه السلام) به فریادم رسیده؛ به آقا امم حسین (علیه السلام) عرض کردم که این سگ چطور می‏شود. فرمودند: من تو را از دستش نجات می‏دهم و با اشاره‏ای که به او کردند، رفت. از خواب بیدار شدم. نظیر این قضیه را زیاد داریم.(191)