که در همه افراد اجمالا وجود دارد با این تفاوت که در بعضی در چارچوب حد و مرز مشخص و فکر شده و معقول انجام میگیرد و در این صورت با دیگر کارهای لازم و ضروری انسان ناسازگاری و تعارضی ندارد و من جمله مانع فکر و اندیشه و آیندهنگری وی نیز نخواهد شد؛ ولی، در برخی دیگر از انسانها این گونه لذات و هوسها طغیان میکنند و بدون حد و مرز همه فرصتها را از وی سلب میکنند و نیز مانع از اندیشیدن و آینده نگری وی میشوند حال خواه اندیشه درباره آینده مادی و دنیوی و یا معنوی، اخلاقی و اخروی و به عبارتی زندگی وی یکباره به صورت یک زندگی یکپارچه غریزی و حیوانی در میآید که این نکته را از بسیاری از آیات میتوان استفاده کرد و ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم، مثل آیه:
و لقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن والانس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم اعین لا یبصرون بها ولهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون(440).
(و حقاً آفریدهایم برای جهنم بسیاری از جن و انس را زیرا دلهایی دارند که با آن نمیفهمند و چشمهایی که با آن نمیبینند و گوشهایی که با آن نمیشنوند آنان چون چارپایانند؛ بلکه، از چارپایان گمراهترند آنان غفلت زدگان هستند.)
و آیه:
و الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تاکل الانعام و النار مثوی لهم(441).
(و کسان یکه کفر میورزند کامجویی میکنند و میخورند چنانکه چارپایان و آتش جایگه آنان است.)