خداوند در قرآن شریف به طور مؤکد فرموده است: انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا(226)
البته ما پیامبران خود و همچنین آنان را که ایمان آوردهاند، در دار دنیا نصرت و یاری مینماییم، یاری و نصرت خداوند نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان در طول سالهای نبوت آن حضرت به گونههای مختلف و از مجاری متعدد صورت گرفته است و در این جا به طور نمونه دو مورد ذکر میشود.
در یک مورد مجرای فیض نصرت خداوند عوامل طبیعی و مجاری تکوینی بوده و در مورد دیگر عوامل انسانی و مجرای ایمانی.
مورد اول، در جنگ گروههای مختلف مشرکین با مسلمانان بود، آن وقتی که مشرکین متحد شدند و برای نابود ساختن اسلام و مسلمین مصمم گشتند.
آنان از نظر عدد و جمعیت، سلاح، مرکب خواربار و تجهیزات لازم و خلاصه از جمیع وسایل و اسباب پیروزی بر مسلمین تقدم داشتند و در آن موقع مسلمانها از هر جهت ضعیفتر بودند و شکست مسلمانان قطعی به نظررسید. در این موقع حساس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دست به دعا بر داشت و از خداوند، طلب نصرت و پیروزی نمود.
فنزل علیه جبرئیل علیهالسلام فقال یا رسول الله ان الله عز ذکره قد سمع مقاتلک و دعاءک و قد أجابک و کفاک هول عدوّک؛(227)
جبرئیل علیهالسلام نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد:
خداوند گفته تو و دعایت را شنید، خواستهات را اجابت نمود و هراس و نگرانیت را که از دشمن داشتی برطرف ساخت.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای آن که از جریان امر آگاه گردد و بداند که نصرت باری تعالی چگونه بوده است به حذیفه مأموریت داد، برود در لشکرگاه مشرکین و ماوقع را از نزدیک مشاهده کند و در مراجعت جریان امر را به عرض رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برساند و مسلمانان را نیز از حمایت خداوند و نصرت باریتعالی آگاه سازد.
لشکرگاه مشرکین در صحرای وسیعی در خارج از شهر مدینه بود. در آن جا خیمهها را با نظم و ترتیب برپا نموده، اسبها و شترها را در نقطههای مناسبی اسکان داده، سربازها در جایگاههای خود در حال استراحت بودند. در نقطههای مختلف، کم و بیش آتشهایی برای پختن غذا و دیگر حوایج خود افروخته بودند. ناگهان در تاریکی شب بادی بسیار شدید، وزیدن گرفت و با خودش سنگریزه و شن میآورد و بر سر و صورت افراد برخورد میکرد. وزش باد در محیط لشکرگاه به حدی بود که خمیهها را از جای کند، آتشها را پراکنده نمود و قسمتی از خیمههای فروریخته طعمه حریق گردید.
خلاصه بر اثر این بلای آسمانی تمام تشکیلات مشرکین به هم ریخت. وحشت و نگرانی آن چنان سپاه کفر را فراگرفت که نه تنها از پیروزی در جنگ مأیوس شدند، بلکه هر فردی حیات خود را در معرض خطر میدید و به فکر این بود که هر طور ممکن است، محیط خطر را ترک گوید و جان سالم به در ببرد.
حذیفه موقعی به محل مأموریت خود رسید که تمام سازمانهای دشمن ویران شده بود و سران مشرکین با اضطراب و نگرانی شدید در فکر فرار بودند.
فقام أبوسفیان الی راحلته ثم صاح فی قریش النجاء النجاء و قال طلحة الازدیّ لقد زادکم محمد بشرّ ثم قام الی راحلته و صاح فی بنیأشجع النجاء النجاء و فعل عُیَینَةُ بن حصن مثلها ثم فعل الحارث بن عوفی المزنیّ مثلها ثم فعل الأقرع بن حابس مثلها و ذهب الأحزاب و رجع؛(228)
ابوسفیان به پا خواست و به طرف مرکب خود حرکت کرد و با فریاد بلند قریش را مخاطب قرار داد و گفت: عجله کنید و خود را نجات دهید!
سپس طلحه ازدی گفت: محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای شما شرّ بزرگی طلب نموده است.
آنگاه به طرف مرکب خود حرکت کرد و فریاد زد و بنیاشجع را مخاطب ساخت و گفت: عجله کنید و جان خود را به در برید!
بعضی دیگر از رؤسای مشرکین چنین کردند و خلاصه احزاب پراکنده شدند و رفتند و حذیفه به مدینه مراجعت نمود.(229)