تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

حسن عاقبت!

جنین در شکم مادر برای زندگی دنیا ساخته می‏شود. سعادت و کمال او در این است که تمام اعضا و جوارحش در رحم به سلامت ساخته شود و این صحت و سلامت ادامه یابد تا لحظه‏ای که شکم مادر را ترک می‏گوید و به دنیا منتقل می گردد. بشر نیز در شکم مادر روزگار برای زندگی جهان بعد از مرگ ساخته می‏شود و سعادت و کمال وی در این است که تمام ابعاد وجودش در رحم روزگار به سلامت و شایستگی ساخته شود و این سلامت ادامه یابد تا لحظه‏ای که مرگ فرا می‏رسد، او را از رحم مادر روزگار بیرون می‏برد و به جهان بعد از مرگ انتقالش می‏دهد. معیار سلامت در هر دو ولادت، حسن عاقبت است، با این تفاوت که حسن عاقبت در ولادت از شکم مادر به معنای سلامت تکوینی است و حسن عاقبت در ولادت از مادر روزگار به معنای سلامت تشریعی است و این دو با یکدیگر تفاوت دارند و یکی از تفاوت‏های مهم و شایان آن ملاحظه این است که اگر جنین در شکم مادر کور یا کر یا افلیج یا با دیگر عیوب و نقایص طبیعی ساخته شود، نه تنها در رحم مادر قابل اصلاح نیست، بلکه پس از ولادت با همه پیشرفت‏هایی که در علوم پزشکی و جراحی نصیب بشر امروز گردیده است، بسیاری از عیوب و نقایص مادرزادی درمان‏ناپذیر است. اما عیوب و نقایصی که در شکم مادر روزگار بر اثر فساد عقیده و اخلاق یا سوءگفتار و رفتار، دامن‏گیر انسان‏ها می‏شود، قابل علاج و درمان است.
یک فرد منحرف و گناهکار می‏تواند با اصلاح معتقدات و خلقیات نادرستی که دارد یا با تغییر گفتار و رفتار ناپسندی که در پیش گرفته است، خویشتن را عوض کند و عیوب اعتقادی و اخلاقی درونی یا گفتار و رفتار برونی خود را تغییر دهد و خویشتن را انسانی شایسته بسازد و با حسن عاقبت از دنیا برود. این معنا در روایات اسلامی نمونه‏هایی دارد.
علی بن ابی‏حمزه می‏گوید: دوستی داشتم که از منشی‏های دولت بنی‏امیه بود. یک وقتی او به من گفت: از امام صادق علیه‏السلام برای من اجازه بگیر تا به محضرش شرفیاب شوم. من هم استجازه نمودم، حضور امام علیه‏السلام آمد، سلام کرد و نشست.
عرض کرد: فدایت شوم! من در دیوان آل‏امیه نویسنده بودم، از دنیای آنان مالی بسیار به دست آوردم، به حلال و حرامش توجه نداشتم.
امام علیه‏السلام فرمود: اگر بنی‏امیه نویسندگانی نمی‏داشتند که برای آنان ذخایر مالی تهیه کنند و در میدان جنگ به نفع آنها پیکار نمایند و در جماعتشان حضور یابند، نمی‏توانستند حق ما را غصب نمایند، اگر مردم آنان را ترک‏گفتند، چیزی جز آن چه در دستشان بود، نمی‏داشتند.
منشی بنی‏امیه گفت: آیا برای من راهی هست که از گرفتاری خلاص شوم؟
فرمود: اگر بگویم عمل می‏کنی؟
عرض کرد: بلی!
فرمود: باید تمام آنچه را که از بنی‏امیه به دست آورده‏ای ترک گویی و اموالی را که صاحبانش را می‏شناسی به آنها برگردانی و اموالی را که صاحبانش را نمی‏شناسی، صدقه بدهی و اگر چنین کردی، من برای تو بهشت را ضمانت‏کنم.
جوان مدتی فکر کرد و سپس گفت: به آن چه فرموده‏ای عمل خواهم کرد.
قال ابن أبی‏حمزة فرجع الفتی معنا الی الکوفة فما ترک شیئا علی وجه الارض الا خرج منه حتی ثیابه التی کانت علی بدنه قال: فقسمت له قسمة و اشترینا له ثیابا و بعثنا الیه بنفقة قال: فما أتی علیه الا أشهر فلائل حتی مرض فکنّا نعوده قال: فدخلت علیه یوما و هو فی السوق قالت ففتح عینیه ثم قال لی یا علیّ وفی لی و الله صاحبک قال ثم مات فتولینا أمره فخرجت حتی دخلت علی أبی‏عبدالله علیه‏السلام فلمّا نظر الیّ قال یا علیّ وفینا لصاحبک قال فقلت صدقت جعلت فداک هکذا و الله قال لی عند مؤته؛(194)
علی بن ابی‏حمزه می‏گوید: جوان با ما به کوفه برگشت و از تمام دارایی خود، حتی لباسی را که در بر داشت، دست کشید و طبق دستور امام علیه‏السلام عمل نمود. ما که با جوان سابقه دوستی داشتیم، بین خود پول جمع نمودیم و برای او لباس خریدیم و مصارف یومیه‏اش را نیز عهده‏دار شدیم. چند ماهی بیشتر طول نکشید که مریض شد، به عیادتش می‏رفتیم.
روزی رفتم که لحظات آخر را می‏گذراند، چشم باز کرد و مرا دید، گفت: ای علی! به خدا قسم، مولایت به وعده خود وفا کرد. این جمله را گفت و از دنیا رفت.
علی بن ابی‏حمزه می‏گوید: کار کفن و دفنش را انجام دادیم. سپس من از کوفه خارج شدم. موقعی که حضور امام صادق علیه‏السلام رسیدم تا مرا دید به من فرمود: ای علی! ما وعده‏ای را که به رفیق داده بودیم، وفا کردیم
عرض کردم: بلی فدایت شوم! به خدا قسم او موقع مرگ خود همین مطلب را به من گفت.
منشی بنی‏امیه مدت‏ها در شکم مادر روزگار، از صراط مستقیم منحرف بود، افکار و اعمالش مسیر باطل را می‏پیمود. به دستور امام صادق علیه‏السلام به راه حق گرایش یافت و در نتیجه با حسن عاقبت از دنیا رفت.
برخلاف افکار و اعمال منشی بنی‏امیه، کسانی بوده‏اند که در رحم مادر روزگار، سالهای دراز با اعمال شایسته راه سعادت را طی می‏کردند، اما در پایان کار از طراط مستقیم به انحراف گراییده و با سوءعاقبت از دنیا رفته‏اند.(195)