امروز نوزدهم ماه مبارک رمضان، روز علی بن ابیطالب علیهالسلام است. گفتارم را به حدیثی که از آن حضرت درباره مهربانی به چند کودک یتیم رسیده است خاتمه میدهم.
علی علیهالسلام در رهگذری زنی را دید که مشک آبی به دوش گرفته و میرود به منظور کمک با وی، جلو آمد و مشک آب را از او گرفت و به مقصد رساند. ضمنا از وضع او پرسش فرمود.
زن گفت: علی بن ابیطالب علیهالسلام سرپرست مرا به مأموریتی فرستاد و او کشته شد. چند کودک یتیم برای من مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم، فقر و تهیدستی وادارم نموده که خدمتکاری مردم کنم.
علی علیهالسلام برگشت و آن شب را با ناراحتی خاص گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن رفت. بین راه کسانی از علی علیهالسلام درخواست میکردند که زنبیل را به ما بدهید تا برای شما حمل کنیم، اما حضرت خواهش آنها را رد میکرد و میفرمود: قیامت، اعمال مرا چه کسی بر دوش میگیرد؟
به خانه آن زن رسید و در را کوبید. زن پرسید: کیست؟
حضرت جواب داد: کسی که تو را کمک کرد و مشک آب را به در خانه تو آورد، اینک برای کودکانت خوراکی آورده است.
زن در را گشود و گفت: رضی الله عنک و حکم بینی و بین علی بن ابیطالب؛(152)
خداوند از تو راضی باشد و بین من و علی بن ابیطالب علیهالسلام حکم کند.
حضرت علیهالسلام وارد شد و به زن فرمود: نان میپزی یا کودکانت را نگاه میداری؟
زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگاه دار!
زن آرد را خمیر نمود و علی علیهالسلام گوشتی را که همراه آورده بود، کباب میکرد و با خرما به دهان اطفال میگذارد. به هر کودکی در کمال مهربانی و عطوفت پدری لقمهای میداد، میفرمود: یا بنی اجعل علی بن ابیطالب فی حل؛
فرزندم، علی را حلال کن!
خمیر حاضر شد. علی علیهالسلام تنور را روشن کرد. اتفاقا زنی که علی علیهالسلام را میشناخت به آن منزل وارد شد. به محض آنکه حضرت را دید با عجله خود را به زن صاحبخانه رساند و گفت: فقالت ویحک هذا امیرالمومنین؛
وای بر تو! این شخص پیشوای مسلمین و زمامدار کشور، علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
فبادرت المرأة و هی تقول و احیائی منک یا امیرالمومنین فقال بل و احیائی منک یا أمة الله فیما قصرت فی أمرک؛
زن که از کلمات گلهآمیز خود سخت شرمنده و پشیمان شده بود، با شتابزدگی گفت: یا امیرالمومنین! از شما خجالت می کشم. مرا ببخش!
حضرت فرمود: از این که در کار تو و کودکانت کوتاهی شده است من خجالت دارم!(153)