تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

هرچه بالاتر، تواضع بیشتر!

عن علی علیه‏السلام فی تصاریف الاحوال تعرف جواهر الرجال؛(126)
علی علیه‏السلام فرموده است:
در دگرگونی حالات، گوهر وجودی و لیاقت درونی مردان شناخته می‏شود.
افراد اداری یا پیشه‏وران عادی که شغل متوسطی دارند و نسبت به مردم متواضعند، اگر به علت یا عللی ناگهان ترقی کنند و در جامعه رفعت یابند، قهرا این بلندی مقام در روحیه آنان اثر می‏گذارد، ممکن است دچار خودبزرگ‏بینی و تکبر شوند، تواضعی را که نسبت به مردم رعایت می‏نمودند، از یاد ببرند و آنان را از این پس با چشم حقارت و پستی بنگرند. حالا این عده اگر بخواهند به این بیماری اخلاقی دچار نشوند، باید پیش‏گیری کنند و عملا بر تواضع خود بیفزایند و مردم را در تمام مواقع بیش از پیش، تکریم و احترام نمایند تا از غرور و نخوت، که خطر بزرگی است، مصون و محفوظ باشند.
برای روشن شدن مطلب قضیه افسری را که مراجعه نمود شرح می‏دهم.
یکی از افسران عالی‏رتبه که پیش از انقلاب اسلامی در شهربانی خدمت می‏کرد، مردی متدین بود و از مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سرّه تقلید می‏نمود و برای ادامه کارش در شهربانی از مرجع خود اجازه گرفته بود و وظایف خود را آن‏طور که دستور داده بودند، انجام می‏داد. روزی برای حل مشکل مردی که بضاعتی نداشت، به ایشان تلفن کردم و گرفتاری او را شرح دادم. وعده داد که مشکلش را حل کند و ضمنا گفت اگر می‏دانید که استحقاق دارد، بفرمایید تا به او کمک مالی کنم؛ من از طرف آیت‏الله العظمی آقای بروجردی قدّس سرّه مجاز هستم که قسمتی از سهم امام را به افراد بی‏بضاعت بدهم.
خلاصه مرد خوبی بود و پیش از انقلاب از دنیا رفت. روزی آن مرد، قبل از ظهر، به منزلم آمد. جمعی از آقایان روحانی هم در مجلس بودند. مقابل در ایستاد و پس از سلام گفت: من عجله دارم، خواهشمندم به اطاق دیگر تشریف بیاورید. عرضی دارم بگویم و مرخص شوم.
من هم به اطاق دیگری رفتم. کتابی در دست داشت که لای آن نشانه‏ای گذارده بود. باز کرد دیدم کتاب شریف صحیفه سجادیه، قسمت دعای مکارم الاخلاق است. گفت: امروز پس از نماز صبح این دعا را خواندم. به این جمله رسیدم که امام به پیشگاه الهی می‏گوید: و لا ترفعنی فی الناس درجة الا حططتنی عند نفسی مثلها(127)
من دیدم در این عبارت کلمه درجه آمده و این کلمه در اصطلاح ما هم هست، یعنی افسران هم با درجه بالا می‏روند. آمده‏ام سوال کنم که آیا این کلمه در دعا، شامل ما هم می‏شود یا خیر؟ و اگر چنین است توضیح دهید تا وظیفه خود را بشناسم و به آن عمل کنم.
در پاسخ به ایشان گفتم: درجه‏ای که شما الان دارید، درجه سرهنگی است. افراد محترمی که به اطاق شما می‏آیند، باید در مقابل آنان متواضع باشید. پشت میز خود بایستید، به آنان دست بدهید و صندلی را ارائه کنید که بنشینند. وقتی نشست، شما هم بنشینید. اما یک درجه که گرفتید و سرتیپ شدید، باید تذلل و خضوع شما در نفستان بیشتر گردد و نسبت به واردین احترام زیادتری بنمایید، باید در آن موقع به خارج میز بیایید، در کنار میز بایستید، به او دست بدهید و اشاره کنید که روی صندلی بنشیند و وقتی که نشست، شما پشت میزتان بروید و بنشیند و مؤدبانه سخنان او را بشنوید. اگر درجه بالاتری گرفتید و سرلشکر شدید، باید تذلل و خضوع شما بیشتر باشد، باید فروتنی شما زیادتر گردد و از روی صندلی خود برخیزید و از پشت میز خارج شوید و وسط اطاق بیایید و به او دست بدهید. وقتی که او روی صندلی نشست، شما هم روی صندلی مقابل او بنشینید و پشت میز نروید و خلاصه این برنامه کار را اگر عمل کنید و هر قدر درجه شما بالاتر می‏رود، خودتان نزد خودتان کوچکتر و در باطنتان پست‏تر باشید و بر مقدار تواضع خود بیفزایید، در این موقع است که مقام بالاتر، شما را از مسیر فضیلت منحرف نمی‏کند، شما را دچار اخلاق بد نمی‏کند، از وظایف انسانی و کرامت خُلق، باز نمی‏دارد.
گفتم باید متوجه باشید که مقام و مال در آدمی باعث غرور می‏شود و شخص رفتارش عوض می‏شود و حالت درونی‏اش در بیرون او اثر می‏گذارد و وضع رفتار و گفتارش تغییر می‏کند. برای این که بیماری غرور و کبر شما را نگیرد و از نظر معنوی دچار سیئات اخلاقی نشوید، باید مراقبت کنید که هرچه درجه شما بالاتر می‏رود، بر تواضع و فروتنی شما افزوده شود.(128)