عن علی علیهالسلام فی تصاریف الاحوال تعرف جواهر الرجال؛(126)
علی علیهالسلام فرموده است:
در دگرگونی حالات، گوهر وجودی و لیاقت درونی مردان شناخته میشود.
افراد اداری یا پیشهوران عادی که شغل متوسطی دارند و نسبت به مردم متواضعند، اگر به علت یا عللی ناگهان ترقی کنند و در جامعه رفعت یابند، قهرا این بلندی مقام در روحیه آنان اثر میگذارد، ممکن است دچار خودبزرگبینی و تکبر شوند، تواضعی را که نسبت به مردم رعایت مینمودند، از یاد ببرند و آنان را از این پس با چشم حقارت و پستی بنگرند. حالا این عده اگر بخواهند به این بیماری اخلاقی دچار نشوند، باید پیشگیری کنند و عملا بر تواضع خود بیفزایند و مردم را در تمام مواقع بیش از پیش، تکریم و احترام نمایند تا از غرور و نخوت، که خطر بزرگی است، مصون و محفوظ باشند.
برای روشن شدن مطلب قضیه افسری را که مراجعه نمود شرح میدهم.
یکی از افسران عالیرتبه که پیش از انقلاب اسلامی در شهربانی خدمت میکرد، مردی متدین بود و از مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سرّه تقلید مینمود و برای ادامه کارش در شهربانی از مرجع خود اجازه گرفته بود و وظایف خود را آنطور که دستور داده بودند، انجام میداد. روزی برای حل مشکل مردی که بضاعتی نداشت، به ایشان تلفن کردم و گرفتاری او را شرح دادم. وعده داد که مشکلش را حل کند و ضمنا گفت اگر میدانید که استحقاق دارد، بفرمایید تا به او کمک مالی کنم؛ من از طرف آیتالله العظمی آقای بروجردی قدّس سرّه مجاز هستم که قسمتی از سهم امام را به افراد بیبضاعت بدهم.
خلاصه مرد خوبی بود و پیش از انقلاب از دنیا رفت. روزی آن مرد، قبل از ظهر، به منزلم آمد. جمعی از آقایان روحانی هم در مجلس بودند. مقابل در ایستاد و پس از سلام گفت: من عجله دارم، خواهشمندم به اطاق دیگر تشریف بیاورید. عرضی دارم بگویم و مرخص شوم.
من هم به اطاق دیگری رفتم. کتابی در دست داشت که لای آن نشانهای گذارده بود. باز کرد دیدم کتاب شریف صحیفه سجادیه، قسمت دعای مکارم الاخلاق است. گفت: امروز پس از نماز صبح این دعا را خواندم. به این جمله رسیدم که امام به پیشگاه الهی میگوید: و لا ترفعنی فی الناس درجة الا حططتنی عند نفسی مثلها(127)
من دیدم در این عبارت کلمه درجه آمده و این کلمه در اصطلاح ما هم هست، یعنی افسران هم با درجه بالا میروند. آمدهام سوال کنم که آیا این کلمه در دعا، شامل ما هم میشود یا خیر؟ و اگر چنین است توضیح دهید تا وظیفه خود را بشناسم و به آن عمل کنم.
در پاسخ به ایشان گفتم: درجهای که شما الان دارید، درجه سرهنگی است. افراد محترمی که به اطاق شما میآیند، باید در مقابل آنان متواضع باشید. پشت میز خود بایستید، به آنان دست بدهید و صندلی را ارائه کنید که بنشینند. وقتی نشست، شما هم بنشینید. اما یک درجه که گرفتید و سرتیپ شدید، باید تذلل و خضوع شما در نفستان بیشتر گردد و نسبت به واردین احترام زیادتری بنمایید، باید در آن موقع به خارج میز بیایید، در کنار میز بایستید، به او دست بدهید و اشاره کنید که روی صندلی بنشیند و وقتی که نشست، شما پشت میزتان بروید و بنشیند و مؤدبانه سخنان او را بشنوید. اگر درجه بالاتری گرفتید و سرلشکر شدید، باید تذلل و خضوع شما بیشتر باشد، باید فروتنی شما زیادتر گردد و از روی صندلی خود برخیزید و از پشت میز خارج شوید و وسط اطاق بیایید و به او دست بدهید. وقتی که او روی صندلی نشست، شما هم روی صندلی مقابل او بنشینید و پشت میز نروید و خلاصه این برنامه کار را اگر عمل کنید و هر قدر درجه شما بالاتر میرود، خودتان نزد خودتان کوچکتر و در باطنتان پستتر باشید و بر مقدار تواضع خود بیفزایید، در این موقع است که مقام بالاتر، شما را از مسیر فضیلت منحرف نمیکند، شما را دچار اخلاق بد نمیکند، از وظایف انسانی و کرامت خُلق، باز نمیدارد.
گفتم باید متوجه باشید که مقام و مال در آدمی باعث غرور میشود و شخص رفتارش عوض میشود و حالت درونیاش در بیرون او اثر میگذارد و وضع رفتار و گفتارش تغییر میکند. برای این که بیماری غرور و کبر شما را نگیرد و از نظر معنوی دچار سیئات اخلاقی نشوید، باید مراقبت کنید که هرچه درجه شما بالاتر میرود، بر تواضع و فروتنی شما افزوده شود.(128)