یکی از خدمات بزرگ آزادمردان و مربیان بشر، تذکرات به جایی است که در موقع خود، به خودپرستان و ستمگران متکبر دادهاند و با نصایح و اندرزهای حکیمانه خویش آنان را ولو به قدر چند ساعت از مرکب خودپرستی و غرور پیاده نمودهاند.این مطلب در تاریخ اسلام سوابق بسیار دارد.
منصور از خلفای جبار و ستمگر سلسله عباسی است. روزی یک مگس ناتوانی صفحه صورت آن زمامدار مقتدر را میدان فعالیت خود قرار داد. آنقدر به لب و چشم و بینی او نشست و برخاست که عرصه را بر وی تنگ کرد و منصور را سخت ناراحت نمود. به خدمتگزاران گفت: ببینید در اطاق انتظار کیست؟
گفتند: مقاتل بن سلیمان.
مقاتل از محدثین و مفسرین بزرگ آن زمان بود. دستور داد به حضور بیاید. به محض این که مقاتل وارد تالار مخصوص شده، منصور به او گفت:آیا میدانی خداوند برای چه مگس را آفریده است؟0
جواب داد: بلی! برای این که جباران و ستمگران متکبر را ذلیل و خوار نماید.(79)
منصور از شنیدن این جواب سکوت کرد و نسبت به مقاتل اظهار خشم و جباریت نمود. گویی سخن مقاتل در او حسن اثر داشت.
مهلب بن ابیصفره از طرف عبدالملک مروان والی خراسان بود. روزی جامه خزی در بر کرده و در کمال تکبر و تبختر از رهگذر عبور میکرد. آزادمردی او را دید، نزدیک رفت و گفت: ای بنده خدا این طور راه رفتن متکبرانه مورد بدبینی و بغض خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم است.
و رأی بعضهم المهلل و هو یتبختر فی جبة خز فقال: یا عبدالله هذه مشیة یبغضها الله و رسوله
فقال له المهلب: أما تعرفنی
قال: بلی أعرفک اولک نطفة قذرة و آخرک جیفة و انت بین ذلک تحمل عذرة مفضی المهلب و ترک مشیته تلک(80)
والی گفت: آیا مرا نمیشناسی؟
آزادمرد فورا در جواب گفت: آری میشناسم. اولت نطفه نجسی بوده و آخرت، مردار خبیثی خواهد شد و بین این دو زمان، حامل مقداری کثافت هستی؟
مهلب رفت و این گفتار صریح و نافذ، او را از رفتار متکبرانهاش بازداشت.
در اسلام تکبر یکی از بزرگترین صفات ذمیمه و ملکات ناپسند است و در مذمت آن آیات و اخبار بسیاری رسیده است که نقل همه آنها وقت وسیعی لازم دارد. تنها یک حدیث را به عرض میرسانم:
عن حکیم قال: سألت اباعبدالله علیهالسلام عن أدنی الالحاد فقال: ان الکبر أدناه؛(81)
راوی حدیث میگوید: از حضرت امام صادق علیهالسلام کمترین مرتبه الحاد و کفر را پرسیدیم. امام در جواب فرمود:
کبر نازلترین درجات کفر است.
ملاحظه میکند که امام صادق علیهالسلام کبر را فقط به عنوان یک خلق ناپسند به حساب نیاورده است، بلکه آن را یکی از مراتب کفر شناخته و در واقع، خاطرنشان کرده است که متکبر با خوی ناپسند، به اولین درجه الحاد قدم گذارده است.
لازم است پدران و مادران در تربیت فرزندان، کمال دقت را مبذول دارند و در تشویق فرزندان و اعمال مهر و محبت، اندازهگیری صحیح نمایند و از زیادهروی پرهیز کنند و آنان را خودخواه بار نیاورند که بر اثر شکستهای زندگی و عقدههای تحقیر، دچار بیماری تکبر شوند و مردم را با دیده پستی و حقارت نگاه کنند.
لازم است پدران و مادران مردم را احترام نمایند و بدینوسیله درس ادب و فروتنی را به فرزندان خویش بیاموزند و آنان را از تکبر و تبختر که بزرگترین سقوط اخلاقی است، محافظت نمایند.
لقمان حکیم به فرزند خود نصیحت کرد:
و لا تصعّر خدّک للناس و لا تمش فی الارض مرحاً ان الله لا یحب کل مختال فخور؛(82)
فرزند عزیز! هرگز به تکبر و خودپسندی از مردم روی مگردان و بر روی زمین با غرور و نخوت قدم برندار که خداوند خودستایان متکبر را دوست ندارد.
چه قدر خوب است پدران و مادران علاوه بر اعمال روشهای صحیح تربیتی به فرزندان خویش نصیحت کنند و مانند لقمان حکیم قبح تکبر و تحقیر مردم را گوشزد آنان نمایند. از این راه دین خود را در تربیت فرزندان به خوبی و به طور کامل ادا کنند.
و لله العزة و لرسوله و اللمومنین(83)
شکسته نفسی و فروتنی، چاپلوسی و تملق یکی دیگر از عکسالعملهایی است که مبتلایان به احساس حقارت از خود نشان میدهند.
بعضی از کسانی که در باطن، گرفتار ضعف نارسایی و شرمساری، پستی، ترس و خلاصه به نوعی حقارت هستند، برای جبران نقایص و پنهان نگه داشتن حقارت خویش به تواضع ذلتآمیز و چاپلوسی متوسل میشوند.
این اظهار زبونی و ذلت، از نظر دینی و علمی یکی از صفات ناپسندیده است و متاسفانه مردم بسیاری به این بیماری اخلاقی و انحطاط روحی گرفتارند.
یکی از صفات حمیده و سجایای پسندیده در علم اخلاق، تواضع است. هر مسلمانی در طرز معاشرت با دیگران نه تنها مکلف است، که از نخوت و تکبر اجتناب نماید و دامن خویش را از آن پلیدی محفوظ دارد، بلکه علاوه بر آن موظف است نسبت به عموم مردم فروتنی نماید و به شخصیت آنان از هر طبقه و در هر مقامی که هستند، احترام کند.
درباره تواضع و ارزش اخلاقی و اجتماعی آن روایات بسیاری رسیده و علمای حدیث در کتب اخبار آوردهاند.
اولیای گرامی اسلام، خودشان دارای این خوی پسندیده بودند و عملا با تمام طبقات مردم از فقیر و غنی، سیاه و سفید، با فروتنی و احترام برخورد میکردند.
روی عن موسی بن جعفر علیهالسلام انه مرّ برجل من اهل السواد دمیم المنظر فسلم علیه و نزل عنده و حادثه طویلا ثم عرض علیهالسلام علیه نفسه فی القیام بحاجة ان عرضت له فقیل له: یابن رسول الله! أ تنزل الی هذا ثم تسأله عن حوائجک و هو الیک أحوج فقال علیهالسلام: عبد من عبید الله و أخ فی کتاب الله و جار فی بلاد الله یجمعنا و ایاه خیر الآباء و افضل الادیان الاسلام؛(84)
حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام بر مرد سیاهچهره و بدمنظری گذر کرد، بر وی سلام نمود و کنارش نشست. مدتی با او سخن گفت و سپس آمادگی خود را در قضای حوایجش اعلام فرمود.
بعضی که ناظر جریان بودند، عرض کردند: یابن رسول الله! آیا با چنین شخصی مینشینی و از حوایج او سوال میکنی؟
حضرت در جواب فرمود: این مرد سیاهچهره، بندهای از بندگان خدا است و برادری است به حکم کتاب خدا، همسایهای است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترین پدران و آیین اسلام بهترین ادیان ما و او را به به هم ربط داده است.
عن رجل من أهل بلخ قال: کنت مع الرضا علیهالسلام فی سفره الی خراسان فدعا یوما بمائدة له فجمع علیها موالیه من السودان و غیرهم فقلت: جعلت فداک لو عزلت لهؤلاء مائدة؟
قال: مه! ان الرب تبارک و تعالی واحد و الأمّ واحدة و الأب واحد و الجزاء بالاعمال؛(85)
مردی از اهل بلخ میگوید: در سفری که علی بن موسی الرضا علیهالسلام به خراسان میرفت، من با آن حضرت بودم. روزی در کنار سفره خود، تمام نوکرها و غلامان سیاه و سفید را برای صرف غذا جمع کرد.
عرض کردم: بهتر بود برای غلامان و نوکرها سفره جداگانهای میگستردند.
فرمود: ساکت باش! خدای همه یکی است مادر و پدر همه یکی، پاداش و کیفر هر کس بسته به طور عمل اوست.
روایات بسیاری نظیر این دو حدیث به اخبار مذهبی رسیده و عموما حاکی از کمال تواضع رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین علیهمالسلام نسبت به تمام طبقات مردم است.
پیشوایان اسلام علیهم السلام علاوه بر آن چه درباره فروتنی به پیروان خود گفتهاند، عملا نیز این درس اخلاق را به مردم آموختهاند.(86)