قال الصادق جعفر بن محمد علیهالسلام ارج الله رجاء لا یجرّئک علی معصیته و خف الله خوفا لا یؤیسک من رحمته.(47)
امام صادق علیهالسلام فرمود:
به خداوند امیدوار باش، آنچنان امیدی که تو را در معصیت او جری و جسور ننماید و از خدا بترس آنچنان ترسی که موجب ناامیدیات از فضل و رحمت او نشود.
معیار فکر اسلامی و اندیشه قرآنی، امید به رحمت باریتعالی و ترس از قهر و عذاب اوست. وجود این دو حالت در تمام موقع برای مسلمانان آنقدر مهم است که اولیای دین نبودن هر یک از آن دو را گناهی بزرگ به حساب آوردهاند.
عن عبدالله بن سنان قال: سمعت اباعبدالله علیهالسلام یقول ان من الکبائر عقوق الوالدین و الیأس من روح الله و الأمن لمکر الله.(48)
عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که میفرمود:
از جمله گناهان کبیره تحقیر و عصیان پدر و مادر است و همچنین از گناهان کبیره ناامیدی از رحمت خداوند و احساس ایمنی از مکر و عذاب اوست.
نفس و بدن آدمی با هم متحدند و بر اساس این اتحاد است که همواره روح در بدن اثر میگذارد و بدن از روح متأثر میشود. تمام حالات و ملکات نفسانی ما از قبیل امیدواری یا ناامیدی، شجاعت یا ترس، سخاوت یا بخل، حسننیت یا سوءنیت، دوستی یا دشمنی و خلاصه همه صفات روحی ما خواه پسندیده و خوب باشد و خواه ناپسند و بد، در بدن ما و چگونگی گفتار و رفتارمان اثر میگذارند و کارهای ما را متناسب و هماهنگ خود میسازند.
همچنین اعمال بدنی ما در روحمان مؤثر است و صورت نفسانی ما را میسازد. اگر ممارستمان در اعمال خوب و گفتار و رفتار سعادتبخش باشد، صورت نفسانی ما انسانی و نیکو میشود و اقتضای آن برخوردار شدن از پاداش الهی است و اگر کارهای بدنی ما بد و شقاوتزا باشد، صورت نفسانی ما را غیرانسانی و زشت میسازند و اقتضای آن کیفر الهی است.
به شرحی که اشاره شد حبط و تکفیر اعمال خوب و بدمان دو جریان مهم و پایدار در زندگی ماست که قرآن شریف ما را آگاه نموده است و این هر دو میتواند مستند به تغییر نیت و دگرگون شدن رفتار و گفتارمان ناشی شود و میتواند آمیختهای باشد از اندیشه و عمل که در مواردی نتیجه آن حبط اعمال خوب است و در مواردی تکفیر اعمال بد.
در هر صورت این قابلیت تحول و تغییر تا آخرین روز زندگی دنیا که دار تکلیف و عمل است، باقی و برقرار میماند.
ممکن است آدمی روز آخر عمر و حتی ساعت آخر حیات، در ظاهر و باطن به سوی خدا بازگشت نماید، توبه نصوح کند، روح و زبانش به حقیقت از پیشگاه الهی عذر بخواهد و بر اثر آن توبه واقعی، خداوند او را ببخشد، گناهانش را تکفیر نماید و با سعادت از دنیا برود و از طرفی هم ممکن است در روز آخر عمر به کفر و الحاد گرایش یابد، از دین خدا روی گرداند، تمام اعمال خویش حبط شود و با شقاوت و سیهروزی دنیا را ترک گوید.
این قبیل افراد سعید و شقی در تاریخ بشر نظایر بسیار داشتهاند.
ولی رستگاری و سعادتی که در پایان زندگی نصیب شخص حر بن یزدی ریاحی گردید، کمنظیر است.
زیرا عبیدالله بن زیاد برای تثبیت حکومت ظالمانه یزید، وی را در مسیر خطری بزرگ و گناهی بس عظیم قرار داد.
او را مأمور نمود با لشکریانش راه را بر حضر حسین علیهالسلام ببندد و مانع بازگشت آن حضرت شود. این کار را انجام داد و سپس مأموریت یافت آن حضرت را در بیابان نگهدارد و نگذارد وارد کوفه شود. این کار را نیز انجام داد و امام را در زمین کربلا متوقف نمود و زمینه قتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فراهم آورد. اما خیلی زود به خود آمد و خویشتن را از اسارت بنیامیه آزاد سازد و راه باطلی را که در پیش گرفته است ترک گوید، و در فرصت مناسبی با قاطعیت تمام از مال و مقام، زن و فرزند، حیات و زندگی و خلاصه جمیع شؤون مادی و دنیوی خویش برای خدا چشم پوشید و در پیشگاه الهی توبه کرد و به حضرت حسین علیهالسلام پیوست و در رکاب آن حضرت به درجه شهادت نایل گردید و به سعادت ابدی دست یافت.(49)