تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

حبط و تکفیر

قال الصادق جعفر بن محمد علیه‏السلام ارج الله رجاء لا یجرّئک علی معصیته و خف الله خوفا لا یؤیسک من رحمته.(47)
امام صادق علیه‏السلام فرمود:
به خداوند امیدوار باش، آنچنان امیدی که تو را در معصیت او جری و جسور ننماید و از خدا بترس آنچنان ترسی که موجب ناامیدی‏ات از فضل و رحمت او نشود.
معیار فکر اسلامی و اندیشه قرآنی، امید به رحمت باریتعالی و ترس از قهر و عذاب اوست. وجود این دو حالت در تمام موقع برای مسلمانان آنقدر مهم است که اولیای دین نبودن هر یک از آن دو را گناهی بزرگ به حساب آورده‏اند.
عن عبدالله بن سنان قال: سمعت اباعبدالله علیه‏السلام یقول ان من الکبائر عقوق الوالدین و الیأس من روح الله و الأمن لمکر الله.(48)
عبدالله بن سنان می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که می‏فرمود:
از جمله گناهان کبیره تحقیر و عصیان پدر و مادر است و همچنین از گناهان کبیره ناامیدی از رحمت خداوند و احساس ایمنی از مکر و عذاب اوست.
نفس و بدن آدمی با هم متحدند و بر اساس این اتحاد است که همواره روح در بدن اثر می‏گذارد و بدن از روح متأثر می‏شود. تمام حالات و ملکات نفسانی ما از قبیل امیدواری یا ناامیدی، شجاعت یا ترس، سخاوت یا بخل، حسن‏نیت یا سوءنیت، دوستی یا دشمنی و خلاصه همه صفات روحی ما خواه پسندیده و خوب باشد و خواه ناپسند و بد، در بدن ما و چگونگی گفتار و رفتارمان اثر می‏گذارند و کارهای ما را متناسب و هماهنگ خود می‏سازند.
همچنین اعمال بدنی ما در روحمان مؤثر است و صورت نفسانی ما را می‏سازد. اگر ممارستمان در اعمال خوب و گفتار و رفتار سعادت‏بخش باشد، صورت نفسانی ما انسانی و نیکو می‏شود و اقتضای آن برخوردار شدن از پاداش الهی است و اگر کارهای بدنی ما بد و شقاوت‏زا باشد، صورت نفسانی ما را غیرانسانی و زشت می‏سازند و اقتضای آن کیفر الهی است.
به شرحی که اشاره شد حبط و تکفیر اعمال خوب و بدمان دو جریان مهم و پایدار در زندگی ماست که قرآن شریف ما را آگاه نموده است و این هر دو می‏تواند مستند به تغییر نیت و دگرگون شدن رفتار و گفتارمان ناشی شود و می‏تواند آمیخته‏ای باشد از اندیشه و عمل که در مواردی نتیجه آن حبط اعمال خوب است و در مواردی تکفیر اعمال بد.
در هر صورت این قابلیت تحول و تغییر تا آخرین روز زندگی دنیا که دار تکلیف و عمل است، باقی و برقرار می‏ماند.
ممکن است آدمی روز آخر عمر و حتی ساعت آخر حیات، در ظاهر و باطن به سوی خدا بازگشت نماید، توبه نصوح کند، روح و زبانش به حقیقت از پیشگاه الهی عذر بخواهد و بر اثر آن توبه واقعی، خداوند او را ببخشد، گناهانش را تکفیر نماید و با سعادت از دنیا برود و از طرفی هم ممکن است در روز آخر عمر به کفر و الحاد گرایش یابد، از دین خدا روی گرداند، تمام اعمال خویش حبط شود و با شقاوت و سیه‏روزی دنیا را ترک گوید.
این قبیل افراد سعید و شقی در تاریخ بشر نظایر بسیار داشته‏اند.
ولی رستگاری و سعادتی که در پایان زندگی نصیب شخص حر بن یزدی ریاحی گردید، کم‏نظیر است.
زیرا عبیدالله بن زیاد برای تثبیت حکومت ظالمانه یزید، وی را در مسیر خطری بزرگ و گناهی بس عظیم قرار داد.
او را مأمور نمود با لشکریانش راه را بر حضر حسین علیه‏السلام ببندد و مانع بازگشت آن حضرت شود. این کار را انجام داد و سپس مأموریت یافت آن حضرت را در بیابان نگهدارد و نگذارد وارد کوفه شود. این کار را نیز انجام داد و امام را در زمین کربلا متوقف نمود و زمینه قتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را فراهم آورد. اما خیلی زود به خود آمد و خویشتن را از اسارت بنی‏امیه آزاد سازد و راه باطلی را که در پیش گرفته است ترک گوید، و در فرصت مناسبی با قاطعیت تمام از مال و مقام، زن و فرزند، حیات و زندگی و خلاصه جمیع شؤون مادی و دنیوی خویش برای خدا چشم پوشید و در پیشگاه الهی توبه کرد و به حضرت حسین علیه‏السلام پیوست و در رکاب آن حضرت به درجه شهادت نایل گردید و به سعادت ابدی دست یافت.(49)