مردان با شرف و افراد مستقل و عزیز النفس موقعی که روی شایستگی و لیاقت، مقام بزرگی را عهدهدار شوند، در کمال قدرت و اعتماد به نفس انجام وظیفه میکنند.
تملق و چاپلوسی، پستی و زبونی در روان پاک آنان راه ندارد و در حساسترین مواقع، شخصیت خود را نمیبازند و به خواری و فرومایگی تن نمیدهند.
قال علی علیهالسلام:
ذوالشرف لا تبطره منزلة نالها و ان عظمت کالجبل الذی لا تزعزعه الریاح؛(13)
حضرت علی علیهالسلام میفرمود:
مرد با شرف اگر در جامعه به بزرگترین مقام و پایه نایل شود، هرگز خود را نمیبازد و از مسیر فضیلت خارج نمیشود. او مانند کوه پابرجاست که وزش بادها قادر نیست به حرکتش درآورد و متزلزلش نماید.
خواجه ابومنصور، وزیر سلطان طغرل، مردی دانا و لایق، قوی النفس و با شخصیت و خداپرست و درستکار بود. او در انجام وظایف دینی مراقبت کامل داشت.
معمولا همه روزه پس از ادای فریضه صبح مدتی روی سجاده مینشست و ادعیه و اذکاری میخواند. پس از آن که آفتاب طلوع میکرد جامعه وزارت را میپوشید و به دربار میرفت.
روزی سلطان طغرل، وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد.
مأمورین به منزل وی رفتند و او را در حال خواندن دعا دیدند. امر پادشاه را ابلاغ نمودند، ولی وزیر به گفته آنان توجهی نکرد و همچنان به خواندن ادعیه ادامه داد. مأمورین بیاعتنایی او را بهانه کردند و به عرض رساندند که وزیر نسبت به اوامر پادشاه احترام نمیکند و با این سخن، سلطان طغرل را به سختی خشمگین کردند.
وزیر پس از فراغت از عبادت سوار شد و به دربار آمد. به محض ورود، شاه با تندی به وی گفت: چرا دیر آمدی؟
وزیر در کمال قوت نفس و اطمینان خاطر عرض کرد:
ای پادشاه، من بنده خداوندم و چاکر سلطان طغرل! تا از بندگی خدا فارغ نشوم نمیتوانم به وظایف چاکری پادشاه قیام نمایم.
گفتار محکم و پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحتتأثیر قرار داد و دیدهاش را اشکآلود کرد. به وزیر آفرین گفت و سفارش کرد که همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم بدار، تا از برکت آن امور، کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند.(14)