تربیت
Tarbiat.Org

حکایات منبر « داستان‏های شیرین و حکایات خواندنی در محضر استاد سخن، زبان گویای اسلام مرحوم فلسفی رحمة الله علیه »
محمد رحمتی شهرضا

بندگی خدا

مردان با شرف و افراد مستقل و عزیز النفس موقعی که روی شایستگی و لیاقت، مقام بزرگی را عهده‏دار شوند، در کمال قدرت و اعتماد به نفس انجام وظیفه می‏کنند.
تملق و چاپلوسی، پستی و زبونی در روان پاک آنان راه ندارد و در حساس‏ترین مواقع، شخصیت خود را نمی‏بازند و به خواری و فرومایگی تن نمی‏دهند.
قال علی علیه‏السلام:
ذوالشرف لا تبطره منزلة نالها و ان عظمت کالجبل الذی لا تزعزعه الریاح؛(13)
حضرت علی علیه‏السلام می‏فرمود:
مرد با شرف اگر در جامعه به بزرگترین مقام و پایه نایل شود، هرگز خود را نمی‏بازد و از مسیر فضیلت خارج نمی‏شود. او مانند کوه پابرجاست که وزش بادها قادر نیست به حرکتش درآورد و متزلزلش نماید.
خواجه ابومنصور، وزیر سلطان طغرل، مردی دانا و لایق، قوی النفس و با شخصیت و خداپرست و درستکار بود. او در انجام وظایف دینی مراقبت کامل داشت.
معمولا همه روزه پس از ادای فریضه صبح مدتی روی سجاده می‏نشست و ادعیه و اذکاری می‏خواند. پس از آن که آفتاب طلوع می‏کرد جامعه وزارت را می‏پوشید و به دربار می‏رفت.
روزی سلطان طغرل، وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد.
مأمورین به منزل وی رفتند و او را در حال خواندن دعا دیدند. امر پادشاه را ابلاغ نمودند، ولی وزیر به گفته آنان توجهی نکرد و همچنان به خواندن ادعیه ادامه داد. مأمورین بی‏اعتنایی او را بهانه کردند و به عرض رساندند که وزیر نسبت به اوامر پادشاه احترام نمی‏کند و با این سخن، سلطان طغرل را به سختی خشمگین کردند.
وزیر پس از فراغت از عبادت سوار شد و به دربار آمد. به محض ورود، شاه با تندی به وی گفت: چرا دیر آمدی؟
وزیر در کمال قوت نفس و اطمینان خاطر عرض کرد:
ای پادشاه، من بنده خداوندم و چاکر سلطان طغرل! تا از بندگی خدا فارغ نشوم نمی‏توانم به وظایف چاکری پادشاه قیام نمایم.
گفتار محکم و پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحت‏تأثیر قرار داد و دیده‏اش را اشک‏آلود کرد. به وزیر آفرین گفت و سفارش کرد که همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم بدار، تا از برکت آن امور، کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند.(14)