صفت هشتم، عقوق والدین است که عبارتست از به خشم آوردن و آزردن دل و شکستن خاطر پدر و مادر یا یکی از آنها، و آن اشد انواع قطع رحم و از گناهان کبیره است بیچاره کسی که عاق پدر و مادر باشد نه در دنیا خیر میبیند و در آخرت و نه از عمر برمیخورد و نه از عزت، بعلاوه آیات و اخباریکه در مذمت خصوص این صفت وارد شده، جمیع آیات و اخباری که در ذم قطع رحم وارد شده است به مذمت آن نیز دلالت میکند، و حق تعالی فرموده که اف بر روی والدین مگو.
و احادیث بیشمار ذکر شده که عاق والدین بوی بهشت را نمیشنود، و در حدیث قدسی نقل شده که حق تعالی فرموده قسم بعزت و جلال و بلندی شأن خودم که اگر عاق والدین عبادت پیغمبران را بکند از او قبول نمیکنم، و از حضرت امام باقر (علیه السلام) منقول است که پدرم دید که شخصی پسرش با او راه میرود و تکیه بر دست پدر کرده است، پدرم دیگر با آن سخن نگفت تا زنده بود.
و بعلاوه آیات و اخبار بیشمار که در مذمت این صفت وارد شده به تجربه و عیان هم ثابت است که هر که بدی با پدر و مادر یا یکی از آنها نماید عمر او کوتاه میگردد و زندگانی او به تلخی میگذرد و فقر و پریشانی به او هجوم میآورد، و سکرات موت بر او شدید میگردد، و جان کندن بر او دشوار میشود، پس هان ای عزیز من باهوش باش و بر جان خود رحم کن و از تیغ عقوق والدین حذر نمای، و یاد کن طول زحمت ایشان را در پرورش تو، و بنگر بیخوابیهای ایشان را بجهت اینکه ترا خواب کنند و گرسنگیهای ایشان را تا ترا سیر نمایند، سالهای دراز تو را در آغوش مهربانی کشیده و به شیره جان پروریدهاند، زهی بیمروتی که بعد از آنکه اندک قوتی در خود بیابی همه آنها را فراموش کنی.
چه خوش گفت زالی بفرزند خویش - چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آوری - که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا - که تو شیر مردی و من پیرزن
(بدانکه عقوق والدین اختصاص بحالت زندگی پدر و مادر ندارد، همچنانکه نیکی کردن بایشان نیز اختصاص بزندگی ایشان ندارد، پس گاه هست که کسی نیکوکار است با والدین خود در حال حیات ایشان، لکن بعد از مرگ ایشان قرض ایشانرا اداء نمیکند، و طلب آمرزش و استغفار برای آنها نمیکند پس عاق پدر و مادر میشود، و گاه است که کسی عاق ایشان است در حال حیات ایشان پس چون مردند قرض ایشانرا اداء میکند و استغفار میکند از برای ایشان و کارهای نیک به نیابت ایشان بجا میآورد پس خدا او را نیکوکار مینویسد.)
احسان به والدین
و ضد عقوق، بر و احسان به والدین است؛ و آن از اشرف سعادات و افضل قربات است، و در آیات و اخبار ترغیب بسیار به آن شده است، و در حدیث نبوی است که نیکوئی با پدر و مادر افضل است از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا. و حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند که: افضل اعمال، نماز در وقت نیکویی با والدین و جهاد در راه خداست.(157) پس هر مؤمنی را سزد که نهایت اهتمام در اکرام و تعظیم والدین آورد، و کوتاهی و تقصیر در خدمت ایشان ننماید، و اگر چیزی ضرور داشته باشند پیش از آنکه اظهار نظر کنند بایشان بدهد و اف بر ایشان نگوید، و صورت را نزد ایشان عبوس نکند، و صدا بلند نکند، و در پیش روی ایشان نرود بلکه مهما امکن(158) در نزد ایشان ننشیند و هر چند در ذلت و خاکساری و فروتنی ایشان مبالغه کند اجر و فائده دنیا و آخرت آن بیشتر است.
و مخفی نماند که حق برادر بزرگ بر برادر کوچکتر نیز عظیم و بر اهل ایمان نیز ملاحظه آن لازم است، و در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم است که حق برادر بزرگ بر برادر کوچک مثل حق پدر است بر فرزند.
و بدانکه، همچنانکه از برای والدین و خویشان حقی است از برای همسایگان نیز حقی ثابت است که آنرا حق جوار گویند، و در بعضی روایات است که همسایه آدمی مثل نفس اوست که باید ضرر به او نرساند، و حرمت همسایه بر همسایه مثل حرمت مادر است بر فرزند. حضرت صادق (علیه السلام) فرموده که نیکوئی با همسایگان باعث زیادتی عمر و آبادی دیار میگردد، و فرمود که از ما نیست کسی که نیکوئی با همسایگان نکند، و چنان ندانی که حق همسایه همانست که او را اذیت نکنی با همسایگان چه این حقی است از برای همه مردم و تخصیص به همسایه ندارد بلکه باید علاوه بر این با او مهربان باشی و احسان خود را از او دریغ نکنی و آنچه به آن محتاج باشد و تو آنرا مالک باشی مضایقه از او نکنی مانند اسباب خانه و غیره، چون ظروف و تیشه و نمک و آتش و غیره، بلکه باید او را مانند شریک در مال خود بدانی، و در شادی و عزا با او همراهی کنی و عیب او را بپوشانی و از ناودان گذاشتن او بخانه تو مضایقه نکنی و از خاکروبه ریختن بر در خانه تو منع ننمائی و چشم خود را از اهل و عیال او نگاهداری و با اولاد او مهربانی کنی و آنچه صلاح دین و دنیای او باشد او را ارشاد نمائی، و اگر طعام لذیذی مهیا کردی برای آنها بفرستی، و اگر نه پنهان کنی که اطفال او مطلع نشوند، و امثال اینها که بیحد است، و باید در شناختن همسایه رجوع بعرف شود، و در بعضی اخبار تا چهل خانه از چهار طرف همسایه نامیده شده.