پس اول، جربزه است که باعث خروج از حد اعتدال است در فکر و موجب آن است که ذهن در جائی نایستد بلکه پیوسته در ابداء شبهات و استخراج امور دقیقه غیر مطابق با واقع باشد و بسا باشد که در مباحث عقلیه و علوم الهیه منجر به الحاد و کفر و فساد عقیده شود بلکه گاه میرسد کار به جائی که صاحب آن انکار همه اشیاء و نفی حقایق و چیزها را مینماید مانند طایفه سوفسطائیه(31) و علاج آن بعد از تأمل در قبح آن و دانستن آنکه این صفت مهلکه باعث محرومی از علم و عمل و فیوضات کثیره میشود رجوعست به استدلالات و معتقدات علماء مشهورین به استقامت سلیقه و بدان که بعد از آن جمع کثیری از علمای اعلام دارای سلیقه و صاحبان افهام مستقیمه بر این طریقه میباشند و او به تنهائی در این طریقه تشکیک نماید لامحاله(32) از اعوجاج سلیقه است، پس نفس خود را به تکلف بر طریقه آنها دارد تا عادت کند به ثبات و اطمینان.