شبهه دست نیافتنی بودن حقیقت دین با انگیزههایی بسیار شیطانی طرح گردیده و آثاری بس ویرانگر دارد که فعلاً مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. در این جا تنها با توضیح اصل این شبهه و بیان صریح برخی زوایای پنهان و لوازم آن، قضاوت را به عهده خود شما میگذاریم.
از این جا که بحث ما در خصوص قرآن کریم است شبهه مذکور را در خصوص قرآن مورد بحث و بررسی قرار میدهیم. این شبهه در مورد فهم قرآن کریم به اشکال گوناگون و در سطوح مختلف مطرح میشود. گاه این گفته میشود که بعضی از آیات قرآن کریم تفسیرهای مختلف دارد و مفسرین در تفسیر و تبیین آنها اتفاق نظر ندارند و ما هر قدر هم تحقیق کنیم تا نظری صایب که بیانگر سخن واقعی قرآن باشد، به دست آوریم، در نهایت تنها تفسیر و نظر یکی از مفسران را خواهیم پذیرفت که طبیعتاً دیگر مفسران آن را نظر قرآن نمیدانند. بنابراین، دستیابی به سخن واقعی قرآن میسر نیست.
طبیعی است القا کنندگان این شبهه در صددند تا با القای تفکر مذکور کسانی را که از قوت فکر و اندیشهای توانا برخوردار نیستند و قدرت تحلیل و پاسخ گویی و مطالعه کافی در معارف دینی ندارند دچار تردید کنند. آنها بر اساس پندارهای غلط فکر میکنند بنیانهای فکری و اعتقادی مسلمانان بر اساس تقلید کورکورانه استوار شده است که با این تخیل آفرینیها ویران شود. آنان چون خوب میدانند آن گاه که فکر و عقل و منطق مطرح شود تنها قرآن و معارف این کتاب الهی است که مورد تصدیق عقل و منطق صحیح قرار میگیرد و هر انسان حق طلب با صدق دل آن را میپذیرد، سعی کردند شبهه مذکور را به صورتی عمیقتر مطرح کنند تا به زعم خود ضربهای عمیقتر به تفکر دینی زده باشند. غافل از آن که اندیشهورزان تیزهوش مسلمان با تحلیل تفکر آنان، به پیامدها و لوازم باطل این نوع تفکر، که سرانجامی جز فرو غلطیدن در ورطه شکاکیت ندارد، پی خواهند برد.
به هر حال از طرح شبهه مذکور به شکلی که بیان شد چنین بر میآید که طرح کنندگان شبهه معتقدند قرآن کریم دارای واقعیاتی ثابت است ولی چون مفسران در تفسیر قرآن اتفاق نظر ندارند، دست ما از سخن واقعی قرآن کوتاه است. بنابراین استفاده از قرآن ممکن نیست و باید آن را کنار گذاشت.
لکن وقتی با آیات صریح و روشن قرآن روبهرو میشوند و نمیتوانند خدشهای در ظهور و معنای روشن آنها وارد کنند و خود را در برابر منطق و عقل و محکمات قرآن عاجز میبینند پای فراتر نهاده، شبهه را به گونهای دیگر مطرح میکنند. آنان برای دست یابی به هدف خود، که بی اعتبار کردن قرآن و اعتقادات و ارزشهای دینی است، از سخن قبلی خود مبنی بر عدم امکان فهم قرآن و معارف دینی، کاملاً تغییر موضع داده، درست در نقطه مقابل قرار میگیرند. آنها در موضع قبلی خود با قبول معنایی ذاتی و واقعی برای سخن قرآن و معارف دینی آنها را ورای دسترسی انسان میدانستند؛ اما در این موضع جدید، قرآن و آموزههای دینی را تهی از واقعیت دانسته، معارف و دستورات دینی را برداشتهای ذهنی افراد از آیات تلقی میکنند و میگویند نه تنها قرآن، بلکه همه کتابهای آسمانی چنان نازل شدهاند که میتوانند به گونههای مختلفی تفسیر شوند و همه آن تفاسیر مختلف و برداشتهای متفاوت درست و صحیح باشند. اگر سوال شود، حتی در صورتی که آن تفاسیر و برداشتها در حد تضاد با یکدیگر اختلاف داشته باشند، آنان در پاسخ خواهند گفت، اختلاف برداشتها ولو در حد تضاد و تناقض ایجاد و مشکل نمیکند؛ زیرا اصلاً قرآن و دین واقعیتی را بیان نکرده است. بلکه تنها الفاظ و قالبهایی تهی به اسم وحی الهی بر پیامبر القا شده و هر کس با مراجعه به آنها مطلبی در ذهنش تداعی میشود آنچه تداعی میشود فهم خود انسان است و چون انسانها دارای ذهنیتهای متفاوتند در نتیجه فهمها متفاوت است. دین همان فهمهای متفاوت انسانها از الفاظ و آیات قرآن و آموزههای دینی است و چون قرآن و آموزههای دینی بیانگر هیچ واقعیتی نیست، فهمهای متفاوت از آنها نیز قابل تصدیق و تکذیب نیست. همه فهمها بر حق، و محکوم به صحت و درستی است؛ زیرا قرآن حقایق ثابتی که تنها یکی از فهمها و تفسیرها با آن مطابق باشد، بیان نمیکند.
تخیل پردازان نظریه صراطهای مستقیم یا قرائتهای مختلف از دین از این نیز پای فراتر نهاده، برای ضربه زدن به ریشه و اساس دین، یعنی وحی، میگویند نه تنها بشر از قرآن و وحی الهی حقیقت ثابتی را درک نمیکند و هر کس ذهنیت خودش را با نام وحی، بیان و تفسیر میکند؛ بلکه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به خاطر دارا بودن ویژگی بشری، فهم و درک و برداشت خود را به اسم وحی برای مردم بیان کرده است. بنابراین، فهم پیامبر صلی الله علیه و آله نیز یک فهم شخصی و متناسب با ذهنیت و شرایط خاص زمانی و مکانی او بوده است که به صورت الفاظ و آیات بیان کرده است. بنابراین نمیتوان قرآن را کلام خدا و وحی الهی دانست؛ بلکه باید گفت قرآن کلام پیامبر صلی الله علیه و آله است.
حتماً سوال خواهید کرد پس با آیاتی از این قبیل چه باید کرد: و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی(52) پیامبر هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده است، نیست. یا: تنزیل من رب العالمین، و لو تقول علینا بعض الاقاویل، لاخذنا منه بالیمین، ثم لقطعنا منه الوتین؛(53) قرآن کلامی است که از پروردگار جهان نازل شده است و اگر او سخن دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم سپس رگ قلبش را قطع میکردیم. طرفداران این نظریه در پاسخ میگویند این مضامین نیز برداشت و فهم خود پیامبر صلی الله علیه و آله و بیانگر احساسات اوست.
بدیهی است چنین نظریهای سرانجامی جز فرو رفتن در ورطه شکاکیت و انکار واقعیت و نادیده گرفتن عقل و منطق و بازی کردن با الفاظ ندارد؛ القا کنندگان این تفکر، در مقابل روشنترین معانی و واضحترین مفاهیم خواهند گفت این احساس و برداشت شماست و حاکی از هیچ واقعیتی جز ذهنیات شخص شما نیست، بنابراین برای خودتان خوب و محترم است ولی برای دیگران ارزش و اعتباری ندارد!
به هر حال به نظر میرسد ترویج چنین نگرشی نسبت به دین و قرآن، از پیشرفتهترین شگردها و دامهای شیطانی باشد که تاکنون برای اغوا و فریب فرزندان حضرت آدم علیهالسلام تدارک دیده شده است.