تربیت
Tarbiat.Org

قرآن در آیینه نهج ‏البلاغه
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

شبهه دست نیافتنی بودن حقیقت دین

شبهه دست نیافتنی بودن حقیقت دین با انگیزه‏هایی بسیار شیطانی طرح گردیده و آثاری بس ویران‏گر دارد که فعلاً مجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. در این جا تنها با توضیح اصل این شبهه و بیان صریح برخی زوایای پنهان و لوازم آن، قضاوت را به عهده خود شما می‏گذاریم.
از این جا که بحث ما در خصوص قرآن کریم است شبهه مذکور را در خصوص قرآن مورد بحث و بررسی قرار می‏دهیم. این شبهه در مورد فهم قرآن کریم به اشکال گوناگون و در سطوح مختلف مطرح می‏شود. گاه این گفته می‏شود که بعضی از آیات قرآن کریم تفسیرهای مختلف دارد و مفسرین در تفسیر و تبیین آنها اتفاق نظر ندارند و ما هر قدر هم تحقیق کنیم تا نظری صایب که بیانگر سخن واقعی قرآن باشد، به دست آوریم، در نهایت تنها تفسیر و نظر یکی از مفسران را خواهیم پذیرفت که طبیعتاً دیگر مفسران آن را نظر قرآن نمی‏دانند. بنابراین، دست‏یابی به سخن واقعی قرآن میسر نیست.
طبیعی است القا کنندگان این شبهه در صددند تا با القای تفکر مذکور کسانی را که از قوت فکر و اندیشه‏ای توانا برخوردار نیستند و قدرت تحلیل و پاسخ گویی و مطالعه کافی در معارف دینی ندارند دچار تردید کنند. آنها بر اساس پندارهای غلط فکر می‏کنند بنیان‏های فکری و اعتقادی مسلمانان بر اساس تقلید کورکورانه استوار شده است که با این تخیل آفرینی‏ها ویران شود. آنان چون خوب می‏دانند آن گاه که فکر و عقل و منطق مطرح شود تنها قرآن و معارف این کتاب الهی است که مورد تصدیق عقل و منطق صحیح قرار می‏گیرد و هر انسان حق طلب با صدق دل آن را می‏پذیرد، سعی کردند شبهه مذکور را به صورتی عمیق‏تر مطرح کنند تا به زعم خود ضربه‏ای عمیق‏تر به تفکر دینی زده باشند. غافل از آن که اندیشه‏ورزان تیزهوش مسلمان با تحلیل تفکر آنان، به پیامدها و لوازم باطل این نوع تفکر، که سرانجامی جز فرو غلطیدن در ورطه شکاکیت ندارد، پی خواهند برد.
به هر حال از طرح شبهه مذکور به شکلی که بیان شد چنین بر می‏آید که طرح کنندگان شبهه معتقدند قرآن کریم دارای واقعیاتی ثابت است ولی چون مفسران در تفسیر قرآن اتفاق نظر ندارند، دست ما از سخن واقعی قرآن کوتاه است. بنابراین استفاده از قرآن ممکن نیست و باید آن را کنار گذاشت.
لکن وقتی با آیات صریح و روشن قرآن روبه‏رو می‏شوند و نمی‏توانند خدشه‏ای در ظهور و معنای روشن آنها وارد کنند و خود را در برابر منطق و عقل و محکمات قرآن عاجز می‏بینند پای فراتر نهاده، شبهه را به گونه‏ای دیگر مطرح می‏کنند. آنان برای دست یابی به هدف خود، که بی اعتبار کردن قرآن و اعتقادات و ارزش‏های دینی است، از سخن قبلی خود مبنی بر عدم امکان فهم قرآن و معارف دینی، کاملاً تغییر موضع داده، درست در نقطه مقابل قرار می‏گیرند. آنها در موضع قبلی خود با قبول معنایی ذاتی و واقعی برای سخن قرآن و معارف دینی آنها را ورای دسترسی انسان می‏دانستند؛ اما در این موضع جدید، قرآن و آموزه‏های دینی را تهی از واقعیت دانسته، معارف و دستورات دینی را برداشت‏های ذهنی افراد از آیات تلقی می‏کنند و می‏گویند نه تنها قرآن، بلکه همه کتاب‏های آسمانی چنان نازل شده‏اند که می‏توانند به گونه‏های مختلفی تفسیر شوند و همه آن تفاسیر مختلف و برداشت‏های متفاوت درست و صحیح باشند. اگر سوال شود، حتی در صورتی که آن تفاسیر و برداشت‏ها در حد تضاد با یکدیگر اختلاف داشته باشند، آنان در پاسخ خواهند گفت، اختلاف برداشت‏ها ولو در حد تضاد و تناقض ایجاد و مشکل نمی‏کند؛ زیرا اصلاً قرآن و دین واقعیتی را بیان نکرده است. بلکه تنها الفاظ و قالب‏هایی تهی به اسم وحی الهی بر پیامبر القا شده و هر کس با مراجعه به آنها مطلبی در ذهنش تداعی می‏شود آنچه تداعی می‏شود فهم خود انسان است و چون انسان‏ها دارای ذهنیت‏های متفاوتند در نتیجه فهم‏ها متفاوت است. دین همان فهم‏های متفاوت انسان‏ها از الفاظ و آیات قرآن و آموزه‏های دینی است و چون قرآن و آموزه‏های دینی بیانگر هیچ واقعیتی نیست، فهم‏های متفاوت از آنها نیز قابل تصدیق و تکذیب نیست. همه فهم‏ها بر حق، و محکوم به صحت و درستی است؛ زیرا قرآن حقایق ثابتی که تنها یکی از فهم‏ها و تفسیرها با آن مطابق باشد، بیان نمی‏کند.
تخیل پردازان نظریه صراطهای مستقیم یا قرائت‏های مختلف از دین از این نیز پای فراتر نهاده، برای ضربه زدن به ریشه و اساس دین، یعنی وحی، می‏گویند نه تنها بشر از قرآن و وحی الهی حقیقت ثابتی را درک نمی‏کند و هر کس ذهنیت خودش را با نام وحی، بیان و تفسیر می‏کند؛ بلکه پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به خاطر دارا بودن ویژگی بشری، فهم و درک و برداشت خود را به اسم وحی برای مردم بیان کرده است. بنابراین، فهم پیامبر صلی الله علیه و آله نیز یک فهم شخصی و متناسب با ذهنیت و شرایط خاص زمانی و مکانی او بوده است که به صورت الفاظ و آیات بیان کرده است. بنابراین نمی‏توان قرآن را کلام خدا و وحی الهی دانست؛ بلکه باید گفت قرآن کلام پیامبر صلی الله علیه و آله است.
حتماً سوال خواهید کرد پس با آیاتی از این قبیل چه باید کرد: و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی(52) پیامبر هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‏گوید، آنچه می‏گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده است، نیست. یا: تنزیل من رب العالمین، و لو تقول علینا بعض الاقاویل، لاخذنا منه بالیمین، ثم لقطعنا منه الوتین؛(53) قرآن کلامی است که از پروردگار جهان نازل شده است و اگر او سخن دروغ بر ما می‏بست ما او را با قدرت می‏گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع می‏کردیم. طرفداران این نظریه در پاسخ می‏گویند این مضامین نیز برداشت و فهم خود پیامبر صلی الله علیه و آله و بیانگر احساسات اوست.
بدیهی است چنین نظریه‏ای سرانجامی جز فرو رفتن در ورطه شکاکیت و انکار واقعیت و نادیده گرفتن عقل و منطق و بازی کردن با الفاظ ندارد؛ القا کنندگان این تفکر، در مقابل روشن‏ترین معانی و واضح‏ترین مفاهیم خواهند گفت این احساس و برداشت شماست و حاکی از هیچ واقعیتی جز ذهنیات شخص شما نیست، بنابراین برای خودتان خوب و محترم است ولی برای دیگران ارزش و اعتباری ندارد!
به هر حال به نظر می‏رسد ترویج چنین نگرشی نسبت به دین و قرآن، از پیشرفته‏ترین شگردها و دام‏های شیطانی باشد که تاکنون برای اغوا و فریب فرزندان حضرت آدم علیه‏السلام تدارک دیده شده است.