تربیت
Tarbiat.Org

قرآن در آیینه نهج ‏البلاغه
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

دو نوع نگرش نسبت به قرآن و معارف دینی

در برخورد با معارف دینی و قرآن کریم دو نوع تفکر متفاوت وجود دارد:
1- نگرش و تفکری که مبتنی بر روحیه تسلیم و بندگی و خدا محوری است؛
2- نگرش و روحیه‏ای که اصل را بر خواسته‏های نفسانی انسان قرار می‏دهد و سعی می‏کند متون دینی و معارف قرآن را بر طبق خواسته‏های نفسانی خود تفسیر و توجیه کند؛ همان تفکری که به اصطلاح رایج امروز اومانیسم، یعنی انسان محوری را در مقابل خدا محوری مطرح می‏کند.
به نظر می‏رسد تقسیم بندی مذکور فراتر از مباحث و مطالب گذشته است؛ زیرا تا کنون فرض بر این بود که دو نوع برداشت از قرآن ممکن است صورت بگیرد که یکی مبتنی بر روحیه تسلیم و بندگی است و دیگری برداشتی که ممکن است متاثر از خواسته‏های نفسانی باشد. بر این اساس، برای آن که در برداشت و فهم قرآن از تفسیر به رای پرهیز شود و قرآن همان گونه که هست فهم گردد توصیه حضرت علی علیه‏السلام در این زمینه مبنی بر لزوم پرهیز از پیش داوری و تخلیه ذهن از هواهای نفسانی را توضیح دادیم. در این نگرش، هر دو گروه مخاطبان کلام حضرت را مسلمان می‏دانستیم و برای پرهیز از انحراف در دین و سقوط در ورطه تفسیر به رای، به رعایت تقوا و دوری از هواهای نفس و پیش داوری توصیه می‏کنیم. اکنون که مساله را عمیق‏تر بررسی می‏کنیم به نکات دقیق‏تری می‏رسیم و به اعجاز کلام علی علیه السلام در تقسیم انسان‏ها در باب بندگی به دو گروه عمده پی می‏بریم و به روانشناسی حضرتش نسبت به روحیات انسان‏ها در مقابل دین و دستورات الهی بیش از پیش آگاه می‏شویم.
حضرت علی علیه‏السلام با بیان دو شاخص عمده انسان‏ها را بر اساس آنها به دو گروه اصلی تقسیم می‏کنند و با بیان ویژگی‏هایی برای هر گروه، آن دو را معرفی می‏کنند که ذیلاً به آنها اشاره می‏کنیم: گروهی که با تمام وجود بندگی خدا را پذیرفته‏اند و در صدد تا با هواهای نفسانی خویش مبارزه کنند و خواست و اراده خدا را بر خواست و تمایلات نفسانی خود مقدم می‏دارند. طبیعی است که چنین انسان‏هایی قرآن، این کتاب آسمانی را از صمیم قلب می‏پذیرند و دستورات و معارف آن را به جان و دل خریدارند و در مقام عمل آن را الگو قرار داده، در راه برپایی شعایر آن کوشا هستند.
حضرت علی علیه‏السلام در وصف این گروه می‏فرمایند: ان من احب عباد الله عبد اعانه الله علی نفسه؛(38) محبوب‏ترین بندگان خدا در پیشگاه خدا بنده‏ای است که خدا او را در مبارزه با خواسته‏های نفسانی‏اش یاری کند. آن گاه بعد از بیان اوصاف گروه مذکور به بیان جایگاه قرآن در بین چنین انسان‏هایی پرداخته، می‏فرمایند: قد امکن الکتاب من زمامه فهو قائده و امامه، یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث کان منزله؛ این گروه، که همان گروه مومنان هستند، کسانی‏اند که زمام خود را به دست قرآن کریم سپرده‏اند، پس قرآن جلودار و امام و رهبر آنهاست، هر جا قرآن بار می‏اندازد و فرمان ایست می‏دهد، آنها نیز توقف می‏کنند و می‏ایستند. توقف و حرکت آنها تابع قرآن است. این گروه، قرآن و حقایق دین را به عنوان یک سلسله واقعیت‏های عینی پذیرفته‏اند و به آنها باور دارند. اینان احکام و دستورات دین و قرآن کریم را حاکی از واقعیت‏هایی عینی، که رعایت آنها با سعادت انسان رابطه مستقیم دارد، می‏دانند و عدم رعایت آنها را موجب بازماندن از سعادت دنیا و آخرت می‏شمارند.
از آن جا که چنین انسان‏هایی از پیش خود رای و نظری ندارند و برای دین و کتب آسمانی و آموزه‏ها و دستورات الهی واقعیت عینی قایلند و معتقد به وجود رابطه علی و معلولی بین آنها و مصالح انسان هستند، تمام سعی خود را در فهم درست از قرآن به کار می‏گیرند تا همان که قرآن دستور می‏دهد بفهمند و بدان عمل کنند.
2- درست در نقطه مقابل دیدگاه گروه اول، کسانی چنین می‏پندارند که قرآن یا هر متن دینی و کتاب آسمانی دیگر، تابع ذهنیت‏های خود افراد است نه این که خود گویای مطالب قطعی و مشخصی باشد؛ یعنی قرآن یا هر متن دینی دیگر بدون معنا و محتواست و هیچ هدفی در باب آن منظور نیست؛ لکن از آن جا که هر انسانی دارای ذهنیت‏های خاصی است که این ذهنیت‏ها برآمده از زمینه‏های تربیتی، خانوادگی، اجتماعی و غیره می‏باشد آن گاه که با قرآن مواجه می‏شود بر اساس ذهنیت‏های خود مطالبی را از قرآن برداشت می‏کند، نه این که قرآن آن مطالب را بگوید؛ بلکه این فهم اوست که در قالب قرآن مطرح می‏شود. بدیهی است با چنین نگرش و اعتقاد، دین و قرآن و آیات و احکام آن الفاظ و قالب‏هایی تلقی می‏شوند که از هر گونه محتوایی تهی‏اند و این ذهنیت‏های انسان است که به این الفاظ معنا و مفهوم می‏بخشد. بر اساس پندار مذکور چنین اظهار می‏شود که قرآن و یا هر متن دینی دیگر، سخنی برای گفتن ندارد؛ بلکه هر کسی که بر اساس ذهنیت خودش از قرآن و متون دینی مطالبی را برداشت می‏کند. بدیهی است که این نوع نگرش هر چند به ظاهر از دین و قرآن و آموزه‏ها و معارف دینی سخن به میان می‏آورد؛ ولی در واقع در صدد به بازی گرفتن و تمسخر دین و متدینان است.