تربیت
Tarbiat.Org

مرواریدهای درخشان‏
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

خاتمه: در آداب قرآن و فضایل بعضی سور و آیات آن‏

بدان ای عزیز که این کتاب لئالی منثوره، خلاصه اذکار و آداب و ادعیه مأثور است که از کلمات مهابط وحی و خزنه علم الهی اقتباس نموده‏ام و بجهت اختصار از شرح (و آوردن) سند آنها صرف نظر نمودم.
پس قدر این گوهر گرانمایه را بدان و بخواندن و عمل کردن به آن مواظبت نما که خیر دنیا و آخرت در آن جمع است.
و بر تو باد به قرائت قرآن و عمل کردن به مضمون آن و لااقل در هر روز پنجاه آیه از آن را تلاوت کن، همانا وارد شده است که درجات جنان به مقدار آیات قرآن می‏باشد، چون روز قیامت شود به قاری قرآن گویند (اقرء و ارق) یعنی قرائت کن و بر درجات بهشت بالا برو، پس در آن روز، درجه قاری قرآن بعد از پیامبران و صدیقان از همه کسی بلندتر است و قرآن را بصورت حسن و حالت حزن بخوان و در آیات آن تدبر کن و قرآن را احترام نما و آنرا عظیم شمار و پیش از قرائت استعاذه کن و در هنگام (قرائت) آیات سجده کن و آن آیات در پانزده موضع است که در چهار موضع آن سجده واجب، و در بقیه آن مستحب است و آن چهار موضع واجب، آخر سوره نجم (آیه 62) و آخر سوره علق (آیه 19) و لا یستکبرون در سوره سجده آیه 15 و ایاه تعبدون در سوره فصلت (یا حم سجده، آیه 37) می‏باشد
و چون قرآن را ختم نمودی دو دعای ختم قرآن را که سابقا ذکر شد بخوان. و نیز دعای چهل و دوم صحیفه مکرمه را بخوان که اول آن دعای، اللهم انک اعنتنی علی ختم کتابک می‏باشد. و بعد از نمازهای فریضه سوره حمد و آیه الکرسی و شهد الله و قل اللهم مالک الملک را تا بغیر حساب بخواند و مواظبت کن بر قرائت آیه الکرسی بخصوص بعد از نمازها و در شبهای بخصوص وقت خوابیدن و در روزهای جمعه و در وقتی که چشم، درد کند.
و بر تو باد به قرائت سوره انعام بخصوص در هر شب و قرائت سوره بنی اسرائیل و کهف و سه طواسین (سوره شعرا و سوره نمل و سوره قصص که به ترتیب، با طسم، طس، طسم آغاز می‏شود) و سوره سجده و ص و واقعه در شبهای جمعه و تلاوت سوره مؤمنون و صافات در روزهای جمعه و قرائت دو سوره عنکبوت و روم در شبهای بیست و سوم ماه رمضان و تلاوت سوره یاسین که ریحانه قرآن و قلب قرآن است در شب و روز و قرائت سوره الرحمن بعد از نماز صبح روزهای جمعه و آنکه بخوانی بعد از فبای الآء ربکما تکذبان لا بشی‏ء من آللائک رب اکذب.و قرائت سوره جمعه در رکعات اول فریضه‏های شب و روز جمعه و در رکعات دوم آن سوره توحید، مگر در نماز عشاء که سوره اعلی و در نماز ظهر که سوره منافقین خوانده می‏شود و (بر تو باد به) تلاوت سور مسبحات (سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن و اعلی) و سوره ملک پیش از خوابیدن و قرائت سوره هل اتی علی الانسان دهر در نماز صبح روزهای پنجشنبه و دوشنبه و تلاوت سوره عم نباء هر روز به جهت توفیق حج و قرائت سوره اعلی و غاشیه و فجر و تین و تکاثر و عصر و جحد (کافرون) و نصر، در فرایض و نوافل.
و مواظبت کن بخواندن سوره انا انزلناه، که ثمره قرآن و عون ضعفاء و عصمت مؤمنین و کنز و سید زینت قرآن می‏باشد و برای خواندن آن در فرائض یومیه و در وقت افطار و سحرهای ماه مبارک رمضان و برای زیاد خواندن آن با استغفار، فضیلت بسیار وارد شده است و اگر بتوانی در هر شبانه روز، صد مرتبه آنرا بخوانی نیک است و اگر نمی‏توانی لااقل بعد از عصر جمعه آنرا ترک مکن و اگر وقت کافی نداشتی ده مرتبه بگو: همانا برای سوره قدر، قدر بسیاری است.
و از حضرت جواد علیه‏السلام روایت شده است که هر که سوره قدر را در هر شبانه روز هفتاد و شش مرتبه بخواند حق تعالی خلق فرماید از برای او هزار ملک که ثواب آن را سی و شش هزار سال بنویسند... تا پایان روایت. و طریق تفریق ذکر هفتاد و شش مرتبه (انا انزلناه) بر شبانه روز چنین است که بعد از طلوع فجر و پیش از نماز صبح هفت مرتبه و بعد از نماز صبح ده مرتبه و بعد از زبال پیش از به جا آوردن نوافل ده مرتبه و بعد از نوافل زوالیه بیست و یک مرتبه و بعد از نماز عصر ده مرتبه و بعد از نماز عشاء هفت مرتبه و در وقتی که برای خوابیدن به رختخواب رود یازده مرتبه. و بر تو باد به قرائت سوره (الهیکم التکاثر) در وقت خوابیدن که باعث ایمنی از فتنه قبر و شر نکیرین است.
و مواظبت کن به قرائت سوره توحید در همه حال بخصوص در نمازها و بعد از نمازها و در وقت خوابیدن و بیرون رفتن از خانه و حال شدت و مرض و غیره و این سوره مبارکه معروفست به نسبه الرب و در تعدادی از روایات است که قرائت آن ثواب قرائت ثلث قرآن را دارد. و بدان که برای سوره مبارکه حمد و سوره مبدوه به قل (چهار قل) و برای خواتیم (اواخر) سوره بقره و آیه سخره و آیه آخر بنی اسرائیل و آخر کهف و سه آیه آخر حشر و غیر اینها خصائص بسیاری می‏باشد و مقام را گنجایش بیش از این نیست.
و بر تو باد ای عزیز به دعا و خواندن حق تعالی را برای هر حاجت و مطلبی چه دعا مخ عبادت و احب اعمال و مفتاح هر رحمت و نجاح هر حاجت و شفاء دردها و بر طرف کننده قضاهای مبرم (حکم حتمی الهی) است.
و مغتنم بشمار برای دعا اوقات شریفه را مانند روز عرفه را در ایام سال و ماه رمضان را از بین ماهها و شب و روز جمعه را از ایام هفته و وقت زوال را از اوقات روزها و ثلث آخر شب را در شبها و همچنین غنیمت دان از برای دعا کردن حال رقت و اضطرار و مرض و غربت را و همچنین نزد قرائت قرآن و در حال سجده و روزه و بعد از نمازها و در بین اذان و اقامه آمدن باران و وزیدن بادها و برگشتن سایه ظهر.
و نیز مغتنم باید شمرد امکنه شریفه را مانند عرفات و مشاهد مشرفه و مساجد محترمه و باید در دعا آداب آنرا مراعات کرد از جمله آنکه: 1- دعا بعد از توبه و صدقه و رد مظالم بوده باشد.
2- دعا کننده در حال دعا اقبال به خدا کند و خشوع و خضوع نماید و بگرید و اعتراف به گناهان خویشتن کند. 3- در حال نعمت و رخا، دعا کند تا در وقت شدت و گرفتاری که دعا می‏نماید، دعایش بالا رود و ملائکه گویند که صاحب این صد را می‏شناسیم. 4- و باید دعای در حاجات خویش بر غیر خدا اعتماد ننماید. 5- در حال دعا رو به قبله کند و دستها را به سوی آسمان بالا برد بطریقی که زیر بغل نمایان باشد و کف دو دست را بهم منضم نماید (دو دست را بهم بچسباند) و نگاهش به کف دستها باشد.
6- در دعای الحاح و مبالغه کند. 7- و از دعا کردن زیاد، خسته نشود.
8- در هر دعائی ابتدا کند به تمجید و تحمید و ثناء حضرت الهی عز شانه و پس از آن صلوات بر پیغمبر و آل اطهار علیه‏السلام بفرستد و دعا را بدان ختم کند و در ما بین، حاجات خود را بخواهد. 9- حاجات را یک یک نام ببرد.
10- برای برادران مؤمن و خواهران مؤمنه خود در پشت سر ایشان دعا کند تا ملائکه به اضعاف (چند برابر) آن، در حق او دعا کنند و بهتر آن است که در دعا اجتماع کنند، و اگر عدد به چهل برسد باعث اجابت است و (آمین گو) با دعا کننده در اجر شریکست. 11- چون داعی حاجتی از خدا بطلبد چیزی بخواهد که صلاح او در آن باشد و برای او سزاوار باشد و اگر آثار اجابت در دعا ظاهر نشد ملول نشود شاید صلاح او نبوده و حق تعالی برای او اعظم (و بهتر) از آنرا ذخیره کرده باشد یا آنکه در عوض بلائی از او دفع فرموده که اگر به او می‏رسید هلاک می‏گشت و دعا اختصاص به زبان عربی ندارد بلکه انسان به هر زبانی خدا را بخواند خوب است بلی در دعاهای وارده از اهل بیت عصمت - سلام الله علیهم آثار دیگر است.
و از برای دعا و خواندن خدا اقسامی می‏باشد: قسم اول: اوراد و اذکار و ادعیه موظفه بر روز و شب است که مشتمل است بر اصناف و مقاصد. قسم دوم دعاهای وارده در ازمان مانند اعمال شهور (ماهها) و اسابیع (هفته‏ها) و ایام (روزها) است قسم سوم دعاهای مربوط به اوقات است چون دعاهای وارده، برای حال تخلی و وضو و اعقاب صلوات و زیارات و امثال آن قسم چهارم: و دعاهای مشتمل بر اعتقادات و توحید و توبه و استغثه و طلب حوائج و اعتذار و اظهار حب و تذلل و انکسار است مانند بسیاری از دعاهای صحیفه کامله و ادعیه خمس عشره و مناجات انجیلیه و دعای اعتقاد و دعای اویس قرنی و اسما حسنی و دعای امان و دعای توسل و دعاهای جامع و دعای جوشن کبیر و جوشن صغیر و دعای شیخ و دعای الصحیفه و دعای عشرات و دعای عبرات و دعای علوی مصر و دعای فرج و دعای قدح و دعای قاف و دعای کنزالعرش و دعای مجیر و دعای مشلول و دعای معراج و دعاهای یستشیر و غیر از این دعاها از ادعیه دیگر که اکثر آنها مسمی به سمی نشده است و از اهل بیت عصمت (علیه السلام) رسیده و بحمدالله کتب مصابیح علما و کتب سید ابن طاووس و کفعمی و کتاب مفاتیح سبزواری رضوان الله علیهم و کتاب دعای بحار (الانوار) و غیره مشحون و (پر) است از این دعاها و دست همه کس به آنها می‏رسد پس البته طالبین سعادت، از برکات و فیوضات آنها خود را محروم نکنند.
و بر تو باد ای عزیز من به عمل کردن به سنن و آداب وارده از شرع مطهر در باب زی (زیستن) و تجمل (آراستن) و عشرت (زندگانی) و غیرها و احقر بطور اختصار تعدادی از آنها را در کتاب سنن و آداب ایراد کرده‏ام و در اینجا نیز بطور خیلی مختصر به تعدادی از آنها، در جاهایی که مناسبتی داشت اشاره کردم.
و بر تو باد به مداومت کردن به روزه سه روز از هر ماه، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه میانی ماه و بر تو باد به روزه گرفتن ماه رجب بخصوص روز اول و ایام البیض و بیست و پنجم و بیست و هفتم آن و روزه گرفتن تمام ماه شعبان و روزه شش روز بعد از عید فطر و روزه دحوالارض، و روزه نه روز از اول ذی حجه و روزه هیجدهم و بیست و چهارم آن و بر تو باد به روزه ایام البیض یعنی 13 و 14 و 15 هر ماه و بر تو باد به روزه پنجشنبه و جمعه و شنبه ماه حرام.
و بر تو باد به اداء فرایض در اول اوقات آن و اتمام رکوع و سجود و اتیان به فرائض در مساجد و جماعات کثرت خضوع و خشوع و حضور قلب و اتیان به نوافل شبانه روز و آن ضعف (و دو برابر تعداد) نمازهای واجب و مکمل آن است.
و از جمله نوافل، نماز شب است که تاکید و توصیه بسیار در حق آن شده است و مواظبت کن به سایر نمازهای مستحبه که از جمله نماز اول هر ماه است و آن دو رکعت است در رکعت اول بعد از حمد 30 (سی) مرتبه توحید و در رکعت دوم بعد از حمد 30 (سی) مرتبه سوره قدر را بخوان و بعد از نماز به هر اندازه که برایت مقدور است، تصدق کن که سلامتی آن ماه را خریده باشی.
و از جمله نماز حضرت رسول صلی الله علیه و آله است و آن دو رکعت می‏باشد و در هر رکعت بعد از یک مرتبه حمد پانزده مرتبه سوره انا انزلنا می‏خوانی و در رکوع و بعد از سر برداشتن و در سجده اول و بعد از سر برداشت و در سجده دوم و بعد از سر برداشتن در هر یک از این شش موضع پانزده مرتبه سوره انا انزلنا می‏خوانی پس تشهد می‏خوانی و سلام می‏گویی و روایت شده است که چون فارغ شوی گناهی از تو نمی‏ماند مگر آنکه آمرزیده شده است و هر حاجتی که بطلبی رواست.
و از جمله نماز حضرت امیر المومنین علیه‏السلام است و آن چهار رکعت است به دو سلام، در هر رکعت بعد از حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید است و این نماز نیز باعث آمرزش گناهان است.
و از جمله نماز حضرت فاطمه زهرا - صلوات الله علیها - است و آن دو رکعت است اول بعد از حمد، صد مرتبه سوره قدر را می‏خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد، صد مرتبه توحید می‏خوانی و چون سلام نماز دادی تسبیح فاطمه علیه‏السلام و این دعا را که نیز معروف به تسبیح فاطمه علیهاالسلام است بخوان:سبحان ذی العز الشامخ المنیف سبحان ذی الجلال الباذخ العظیم سبحان ذی الملک الفاخر القدیم سبحان من لبس البهجه و الجمال سبحان من تردی بالنور و الوقار سبحان من یری اثر النمل فی الصفا سبحان من یری وقع الطیر فی الهوآء سبحان من هو هکذا و لا هکذا غیره.
و اگر کسی این دعا را نتواند بخواند، عمل کند به روایت دیگر که نقل شده است، بعد از این نماز تسبیح مشهور حضرت فاطمه علیهاالسلام را (که بعد از نمازها خوانده می‏شود) بخواند و صد مرتبه صلوات بفرستد.
و از نوافل نماز حضرت جعفر طیار علیه‏السلام است که به سندهای بسیار، در کتب عامه و خاصه روایت شده است و در میان نمازهای مندوبه به قوت سند و کثرت فضیلت ممتاز است و باعث آمرزش گناهان بسیار است و برای قضاء حوائج نافع است و در همه وقت می‏توان آنرا بجا آورد و بهترین اوقات آن صدر روز جمعه است و وارد شده است که اگر هر روز آنرا بجا آوری، بهتر است برای تو از دنیا و آنچه در آن است. و کیفیت این نماز شریف چنان است که چهار رکعت نماز بجا آورد به دو سلام به قصد نماز جعفر، به هر سوره که خواسته باشد و اگر در هر رکعت بعد از حمد سوره قل هو الله احد بخواند خوب است و افضل این است که در رکعت اول بعد از حمد اذا زلزلت و در رکعت دوم (بعد از حمد) و العادیات و در سوم از اذاجاء نصرالله و در چهارم قل هو الله احد بخواند و در هر رکعت بعد از فراغ از سوره پانزده مرتبه بگوید:سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر.پس بر رکوع رود و بعد از ذکر رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه بگوید و بعد از رکوع هم (در حالت ایستاده) ده مرتبه آنرا بگوید و سپس به سجده رود و بعد از ذکر (سجده) ده مرتبه آنرا بگوید پس سر زا سجده بردارد و ده مرتبه بگوید پس از آن به سجده دوم رود و ده مرتبه بگوید، پس سر از سجده بردارد و قبل از آنکه برخیزد ده مرتبه آنرا بگوید و آنگاه برای رکعت دوم بر خیزد و در آن رکعت نیز چنین (عمل کند پس تشهد بخواند و سلام بگوید و دو رکعت دیگر را نیز بهمین روش بخواند که در نتیجه، در هر رکعتی هفتاد و پنج مرتبه و در مجموع چهار رکعت، سیصد مرتبه تسبیحات اربعه خوانده می‏شود و مستحب است که در سجده آخر بعد از فراغ از تسبیحات این دعا را بخواند:سبحان من لبس الغز و الوقار سبحان من تعطف بالمجد و تکرم به سبحان من لا ینبغی التسبیح الا له سبحان من احصی کل شی علمه سبحان ذی المن و النعم سبحان ذی القدره و الامره اللهم انی اسئلک بمعاقد العز من عرشک و منتهی الرحمه من کتابک و اسمک الاعظم و کلمات التامه التی تمت صدقاً و عدلاً ان تصلی علی محمد و اهل بیته و ان تفعل بی کذا و کذا.و اگر کسی این دعا را نخواند، فضیلت نماز جعفر را درک کرده است. و مشهور آن است که نماز جعفر را می‏توان بجای نوافل شبانه روز انجام داد که به هر دو حساب شود. و وارد شده است که اگر کسی کار ضروری یا تعجیل داشته باشد می‏تواند نماز جعفر را بدون تسبیحات بخواند و تسبیحات را در راه بگوید و بالجمله فضیلت این نماز فراوان است و باید اخوان مؤمنین بر خواندن آن مواظبت نمایند و این گوهر گرانبها را قدر بدانند.
و از جمله نماز حضرت حجت است که خواندن آن برای مطالب مهمه و حوائج عظیمه نافع است و در همه جا و در هر وقت آنرا می‏توان انجام داد و لکن در سحر شب جمعه و روز جمعه و در سرداب سامرا و مسجد جمکران قم خصوصیتی دارد و کیفیت این نماز شریف این چنین است که دو رکعت نماز بجا آورد و در هر رکعت یک بار سوره حمد و قل هو الله احد را بخواند و چون در حمد به آیه (ایاک نعبد و ایاک نستعین) رسد آنرا صد مرتبه بگوید و بهتر آنست که تسبیح رکوع و سجود تسبیح کبری(160) باشد و آنرا هفت مرتبه بگوید و بعد از نماز صد مرتبه صلوات بفرستد تا به همه روایات آن عمل نموده باشد و چون از نماز فارغ شد بگوید:اللهم عظم البلاء و برح الخفآء و ضاقت الارض بما وسعت (منعت، خ‏ل) السماء و الیک یا رب المشتکی و علیک المعول فی الشده و الرخآء اللهم صل علی محمد و آل محمد الذین امرتنا بطاعتهم و عجل اللهم فرجهم بقآئمهم و اظهر اعزاره یا محمد یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیای یا محمد یا علی یا علی یا محمد انصرانی فانکما ناصرای یا محمد یا علی یا علی یا محمد احفظانی فانکما حافظای یا مولای یا صاحب الزمان (سه مرتبه) الغوث الغوث، الغوث، ادرکنی ادرکنی ادرکنی، الامان الامان الامان.و این نماز از اعمال نفیسه و کنوز مخفیه است که نباید از فوائد آن غفلت نمود.
و بر تو باد ای عزیز من به کسب کردن مکارم اخلاق که اعظم سعادات نفس، تخلیه آن است از صفات ناپسند و تحلیه (آراستن) آن به ملکات ارجمند است پس اجتناب کن و معالجه کن خود را از رذیله: 1- جهل 2- شک 3- شرک 4- مکر و حیله 5- تهور 6- جبن 7- ایمنی از مکر الله 8- یاس از رحمت خدا 9- دناعت همت 10- ضعف نفس 11- بی غیرتی 12- عجله 13- سوء ظن 14- غضب بیجا 15- غلضت و درشتی 16- کج خلقی 17- عدوات و خصومت 18- فحش و شتم 19- عجب 20-کبر 21- عصبیت 22- کتمان حق 23- قساوت قلب 24- متابعت شکم و فرج 25- محبت دنیای دنیه 26- حرص 27- طمع 28- بخل 29- خوردن مال حرام 30- خیانت و غدر 31- خوض در باطل 32- تکلم به سخنان بی فایده 33- خوار کردن بندگان خدا 34- ظلم 35- ترک اعانت مسلمین 36- کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر 37- قطع رحم 38- عقوق والدین 39- عیب جویی از مردم 40- فاش کردن رازهای پنهان (دیگران) 41- نمامی 42- افساد 43- شماتت 44- مراء و جدال 45- سحزیه و استهزاء 46- افراط در شوخی و مزاح 47- غیبت 48- دروغ 49- محبت جاه و شهرت 50- ریا 51- نفاق 52- غرور 53- طول امل 54- فراموشی از اعمال 55- غفلت از مراقبه و محاسبه نفس 56- اعتراض و انکار بر واردات الهیه 57- بی اعتمادی به خدا 58- کفران نعمت 59- جزع و بی صبری در مصیبت 60- حسد و امثال این اوصاف خبیثه از رذائل دیگر.
و جد و جهد کن در تحصیل اخلاق حسنه که اضداد این اوصاف است و از ذکر این اوصاف رذیله، اخلاق حسنه نیز معلوم گردید.
و بدان ای برادر عزیز که آدمی مرکب از دو چیز است یکی این بدن ظاهر که آنرا تن گویند و مرکب از عناصر چهارگانه (بلغم، سوداء، صفراء، خون) که از جنس این عالم است و دیگر نفس که گاهی از آن به روح و دل و عقل تعبیر کنند و آن جوهر مجرده ایست از عالم ملکوت و به سبب همین گوهر نفیس و جوهر عجیب است که آدمی بر سایر حیوانات، ترجیح می‏یابد و آدمی را به سبب این دو چیز (بدن و روح) الم و لذت، و محنت و راحتی، می‏باشد، آلام بدن عبادت است از امراض و بیماری‏ها و علم طب موضوع است برای بیان این امراض و معالجات آنها. و بیماریهای روح عبارت است از اخلاق رذیله که موجب هلاکت سرمدیه است و صحت روح، اتصاف اوست به اوصاف قدسیه پس همچنان که، آدمی در امراض تن برای تن درستی و باز نماندن تن از لذات خسیسه جماع و غذا و امثال آنها، محتاج به طبیب و شرب و دوا و پرهیز، می‏باشد، همچنین محتاج بلکه احوج است به معالجه رذائل و رجوع به علم اخلاق، زیرا بیماری روح صاحبش را از رسیدن به لذت ابدیه و سعادت سرمدیه باز می‏دارد.
پس هان! ای جان برادر حدیث بیماری روح را سهل نگیر و معالجه آنرا بازیچه مشمار و مفاسد اخلاق رذیله را اندک مدان و صحت روح را به صحت تن قیاس مکن و اگر چه تطویل کلام در این مقام مناسب نیست لکن چون سخن به اینجا رسید چنان صلاح دیدم که یک قانون کلی برای معالجه امراض نفسانیه ذکر کنم و کتاب را به آن ختم نمایم و از خداوند شافی مسئلت می‏کنم بحق انبیاء و ائمه طاهرین علیهم‏السلام که اطباء روحانی ما مریضان هستند که توفیق خود را شامل حال ما گرداند که به دستور العمل ایشان رفتار کنیم و به مرارت دواهای نافعه مقرره صبر کنیم و از پیروی خواهشهای نفسانیه شهویه پرهیز نمائیم، تا شاید که از دار الشفاء مبارکه امراض مزمنه ما شفا یابد و بر کام ما طعم لذائذ اخرویه گوارا نماید.
و آن قانون کلی که برای طالب پاکی نفس از امراض خبیثه لازم است نسخه‏ای است مشتمل بر چند دواء:
اول: آنکه اجتناب از مصاحبت بدان و اشرار را لازم داند و دوری از همنشینی صاحبان اخلاق بد را واجب شمرد.
حافظ نخست موعظه پیر می فروش این است - که از معاشر ناجنس احتراز کنید
و احتراز کند از دیدن و شنیدن قصه‏ها و حکایتهای ایشان و استماع نکند افعال صادره از ایشان را بلکه در صدد آن باشد که مصاحبه کند با صاحبان اخلاق حسنه و بزرگان دین و ملت و پیوسته مطالعه کند و استماع نماید حکایت پیشینیان و گذشتگان ایشان و کیفیت احوال و اقوال ایشان را زیرا که صحبت با هر کسی مدخلیت عظیم دارد و طبع انسان دزد است و آنچه را که مکرر از کسی دید قهراً اخذ می‏کند و دیدن و شنیدن حکایت ایشان نیز تاثیر دارد.
دوم: آنکه همیشه مواظب اعمالی باشد که از آثار صفات حسنه است و خواهی نخواهی نفس را بر افعالی وا می‏دارد که مقتضای صفتی است که طالب تحصیل آن، یا در صدد بقا و محافظت آن می‏باشد.
سوم: آنکه پیوسته مراقب احوال و متوجه اعمال و افعال خود باشد و هر عملی که می‏خواهد انجام دهد ابتدا در آن تامل کند تا خلاف مقتضای خلق حسن از او سر نزند و اگر احیانا از او امری به ظهور آمد که موافق صفات پسندیده نیست نفس خود را تادیب کند و در مقام تنبیه و مؤاخذه آن برآید بدین طریق که اول خود را سرزنش کند و بعد از آن متحمل کفارات آن و همچنین متحمل اموری شود که بر او ناگوار است و هیچ وقت، از حال خود غافل نشود و از جد و جهد در کسب صفات نیک یا حفظ آنها باز نماند.
چهارم: آنکه احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه شهویه یا غضبیه می‏شود مثلاً چشم و گوش و دل را باز دارد از شنیدن و تصویر کردن هر چیزی که غضب یا شهوت را به هیجان می‏آورد و بیشتر سعی او در حفظ دل باشد از خیال آنها، زیرا که در تصور و خیال، آتش شهوت و غضب تیز می‏گردد و سپس به اعضاء و جوارح سرایت می‏کند و مجرد دیدن یا شنیدن بدون اینکه دل را به آن مشغول کند چندان تاثیری ندارد و کسی که این دو قوه را از هیجان محافظت نکند مانند کسی است که شیر درنده یا سگ دیوانه را رها کند و بعد از آزاد نمودن خلاصی خود را بجوید.
پنجم: آنکه فریب نفس خود را نخورد و افعال خود را حمل بر صحت نکند و در طلب عیوب خویش استقصا و سعی بلیغ نماید و به نظر دقیق در تجسس خفایای معایب خود بر آید و چون به چیزی از آنها برخورد در ازاله آن سعی کند و بداند که هر نفسی، عاشق افعال و صفات خویش است و به این جهت اعمال و افعالش در نظرش خوب جلوه دارد و بدون تامل و باریک بینی به عیوب خود بر نمی‏خورد و طالب تحصیل مکارم اخلاق باید از اصدقاء و دوستان، معایب خود را تفحص نماید و بر ایشان است که او را مطلع سازند و بهتر است که یک تن از دوستان مهربان را از میان آنان انتخاب کند و به او بگوید که پیوسته مراقب احوال من باش و در نفس من تامل فرمای که اگر در اخلاق من ناپسندی دیدی که برای من پسندیده است مرا بر آن مطلع گردان تا به تبدیل آن سعی نمایم پس هر گاه او را بر عیبی آگاه کرد خوشحال شود و از او منت پذیرد و در صدد رفع آن برآید تا آن دوست را اعتمادی به هم رسد و عیوب دیگر را نیز بیان نماید و لکن این نحو دوست عزیز الوجود است و بسا باشد که نفع دشمن در این خصوص بیشتر باشد زیرا که دوست در مقام تجسس از عیوب، کم بر می‏آید بلکه چون نظر او دوستی است شاید به عیوب او برنخورد؛ چنانچه گفته شده:
و عین الرضا عن کل عیب کلیله - و لکن عین السخط تبدوا المساویا
پس دانا کسی است که چون دشمنان او عیبی از او اظهار کنند در مقام شکر گزاری ایشان بر آید و آن عیب را از خود دفع نماید.
چه خوش گفت آن مرد دارو فروش - شفا بایدت داروی تلخ نوش
و از معالجات نافعه برای امراض روحانیه آن است که انسان مبتلا، دیگران را آئینه عیب نمای خود گرداند پس آنچه را که از ایشان سر می‏زند، تامل در حسن و قبح آن نماید و به قبح هر چه بر خورد، بداند که چون آن عمل از او نیز سر زند، قبیح است و به حسن هر چه برخورد، بداند که این عمل از او نیز حسن است، پس در ازاله قبایح خود بکوشد و در کسب اخلاق حسنه سعی نماید. و باید طالب اوصاف جمیله در هر شب و روز دفتر اعمال و کردار خود را گشوده، سرا پایش را مرور نماید و تفحص کند از آنچه که از او صادر شده است پس اگر کردار ستوده و کار خوب از او صادر گشته حمد خدای را بجای آورد و شکر توفیق کند و اگر مرتکب کار قبیحی شده و کار بدی از او سر زده است با نفس خود عتاب کرده و خویشتن را ملامت کند و توبه و انابه نماید و از چیزهای که مدخلیت تام دارد در این مقام بلکه در هر مقصدی و مقامی، کثرت مسئلت و تضرع و زاری و ابتهال است به درگاه خالق ذوالجلال و قادر متعال.
پایان کتاب لئالی منثوره، از تالیفات مرحوم حاج شیخ عباس قمی - رضوان الله تعالی علیه که در سال 1344 هجری قمری، برابر با 1304 هجری شمسی نوشته شده است.

...................) Anotates (.................
1) یعنی زمان فترت ما بین عیسی و محمد صلی الله علیه و آله که ششصد سال بود.
2) گفتار آن است کهلاملئن جهنم من الجنه و الناس اجمعین.
3) این آیه وقتی نازل شد که شخصی از بنی مخزون گفت: من می‏روم و کفایت محمد کنم و سنگ برداشت و متوجه خانه آن حضرت شد حق تعالی او را کور کرد. چنانچه صدای آن حضرت را می‏شنید و آن حضرت را نمی‏دید.
4) چون انذار نسبت به کفاری که در غایت انکارند نفعی ندارد لهذا انذار را مخصوص مومنان کرده فرمود: انما تنذر...
5) بنو سلیم به خدمت حضرت عرض کردند که: خانه‏های ما از مسجد دور است، اگر فرمایی در نزدیک مسجد خانه به هم رسانیم. حضرت فرمود که خانه شما هر چند دورتر باشد ثواب شما بیشتر خواهد بود و اثر قدمهای شما را می‏نویسند، حق تعالی تصدیق قول پیامبر خود نموده این آیه را فرستاد. خانه حبیب نجار نزدیک دروازه آن شهر بود. چون شنید که مردم شهر، با پیغمبران مجادله می‏کنند به سرعت آمده از روی شفقت گفت: یا قوم اتبعوا المرسلین یعنی به شومی افعال شماست که شرک است که به بلیه قحط و خشکسالی گرفتار شده‏اید.
6) از حضرت پیغمبر نقل است که سابقان امت سه نفرند و هرگز به قدر چشم به هم زدن کافر نبودند حبیب نجار، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب که افضل ایشان است.

7) چون حبیب نجار نصیحت خود با قوم تمام کرد او را سنگسار کرده شهید کردند و در بازار دفن نمودند چون او را به بهشت بردند گفت: یا لیت قومی یعملون.

8) یعنی کفار قابل آن نیستند که به جهت استیصال ایشان لشکری از آسمان بفرسیم بلکه استیصال ایشان به جهت یک نعره جبرئیل علیه السلام بود که مردند و فرود آمدن لشکر ملائکه در روز بدر به جهت تعظیم پیغمبر ما بود نه آنکه استیصال کفار محتاج به لشکر بود.

9) یعنی امم سابقه و لاحقه برای ثواب و عقاب حاضر خواهند شد.

10) مثل دوشاب و سرکه و غیر آن چون منافع این‏ها مخصوص است به بندگان، از این جهت می‏فرماید: افلا یشکرون.

11) یعنی حدی معین که هر شبانه روزی، دوران به آن تمام می‏شود و مستقر و غایب سیر آن انقطاع دنیا است.
یعنی همیشه حرکت می‏کند تا انقضاء دنیا و وقوع قیامت.
12) یعنی دو باریکی و زردی و کجی مانند شاخ خرما می‏باشد که در وقت خشکی باریک و زرد و کج می‏شود به شکل هلال و مراد از شش ماه است که در شش ماه شاخ خرما خشک می‏شود و از این جهت است که اگر کسی نذر کنند غلامان قدیم من آزاد باشند هر غلامی که قبل از شش ماه خریده باشد آزاد باشد چنانچه حضرت امام رضا (علیه‏السلام) در جواب ابو سعید مکاری وافقی گفت: وقتی که از قدیم سوال نمود.

13) یعنی هم چنان که آفتاب سرعت ماه را در نمی‏یابد ماه نیز در روشنی سبقت بر آفتاب نمی‏گیرد.
14) یعنی بعد از آنکه نوح کشتی ساخت ایشان نیز علم به ساختن کشتی پیدا کردند و کشتی‏ها ساخته سوار شدند گویند مراد شترانند که در بر سواری می‏کنند.

15) از امام جعفر صادق (علیه‏السلام) مروی است که مراد آن است که بترسید از آنچه پیش شماست از گناهان و آنچه از پس شماست از عذاب؛ یعنی از گناهان گذشته نادم شده توبه کنید.

16) فقراء صحابه به مشرکان گفتند که آنچه در دست شماست از مال خداست، ما را از آن طعام دهید، مشرکان گفتند اگر خدا می‏خواست شما را طعام می‏داد، لذا شما را محروم می‏کنیم، این آیه نازل شد.
17) در حدیث آمده که مردم در شغل خود مشغول باشند از سودا و معامله به یکبار قائم شود قیامت.

18) مراد صیحه صعق است بعد از آنکه چهل روز از نفخه فزع برآمده باشد.

19) یعنی مشغول نعمتهای بهشت باشند و از آن محظوظ و ملتذذ باشند.

20) ابن عباس گویدکه آنچه بهشتیان به خاطر آورند از انواع اطعمه در پیش ایشان حاضر شود.

21) یعنی تحیتی مشعر به سلامتی با فراخی.

22) مروی است که چون اهل بهشت به طرف جنت روند کفار با ایشان همراه شوند خطاب آید که و امتازو الیوم... و بعضی گویند خطاب با کفار است یعنی ای کافران از هم جدا شوید که از برای هر یک خانه‏ای جداگانه در جهنم وضع شده.

23) یعنی فرمان شیطان نبرید و از برای من شریک نگیرید و بتان را انباز من نکنید.
24) مراد آن است که قادر به تبدیل به صورت دیگر نباشند و یا رجوع به صورت اصلی نمی‏توانند کنند.

25) یعنی کسی که قادر بر آن باشد که قوت را به ضعف بدل کند، قادر بر مسخ هم می‏باشد، اما به جهت بخشش عام این معنا به ظهور نمی‏آید.
26) گفتار عرب چون قرآن را با اسلوب غریب دیدند گفتند محمد شاعر است این آیه نازل شد.

27) از جهت آن که زندگی ابد موقوف بر ایمان است پس مومن زنده می‏باشد و کافر مرده، اگر چه حیات داشته باشد.
28) این کلام مثل کلام اهل عرف است چنانچه کسی گوید که من این کار را خودم، کردم یعنی بی اعانت غیر.

29) یعنی شیطان ایشان را نزد بتان حاضر می‏کند به جهت عبادت و بعضی گویند که معنی آن است که در قیامت بتان با بت پرستان حاضر شوند و همه را به دوزخ برند.

30) در اشهر روایات آمده که ابی ابن خلف کافر استخوان پوسیده به دست گرفته آن را به مسجد پیغمبر آورده و به دست خورد کرده و گفت: آیا چون چنین شویم! دوباره زنده خواهیم شد و ثواب و عقاب خواهد بود؟ این آیه نازل شد.

31) در اکثر موارد عرب دو درخت است که یکی را مزح گویند و دیگری را عقار چون شاخه این دو درخت را با وجودتری و سبزی بر هم مالند آتش بیرون آید یعنی کسی که قادر بر اخراج آتش از درخت سبز باشد قادر بر احیاء موتا نخواهد بود؟

32) این مقدمه چاپ سنگی کتاب می‏باشد.
33) کتاب مصباح المتهجد از تالیفات شیخ طوسی رحمت الله متوفی 460 ق است که در موضوع احکام و ادعیه و زیارات و اعمال، نوشته شده است.
34) کتاب اقبال از سید بن طاوس (متوفی 664 ق) است که درموضوع اعمال، ادعیه و زیارات تدوین گردیده است.
35) کتاب زاد المعاد از کتابهای علامه مجلسی (ره) (متوفی 1110 ق) می‏باشد که در زمینه ادعیه و زیارات نگاشته شده است.
36) ادعیه شریفه ماه رجب، به طور کامل در مفاتیح الجنان، آورده شده است.
37) جحد یعنی سوره قل یا الکافرون. (منه ره)

38) یعنی سورهایی که با قل شروع می‏شود (چهار قل)
39) تخمیس الازریه، ص 138.

40) مضمون شعر یعنی: و برای او علی بن ابیطالب علیه السلام در روز فتح خیبر مبارزات و دلاوری‏هایی است که بینندگان صحنه جنگ را سخت به شگفتی واداشت، همان روز که پیامبر صلی الله علیه و آله (پس از شکست چند تن از صحابه برای فتح خیبر و بازگشت بدون نتیجه آنان) فرمود:
من فردا پرچم لشکر اسلام را به دلیر مردی، که حمایت کننده آن پرچم است عطا خواهم کرد. پس از این سخن گردن‏های هر گروه، کشیده شد تا ببینند پرچم را به کدام انسان بزرگوار و شریف می‏دهد؟ پس پیامبر صلی الله علیه و آله صدا زد که، کجاست وارث حلم و شجاعت، آن کسی که پناه بندگان در دروان جنگ‏های سخت و کارزار است؟ کجاست صاحب افتخار دلاوری‏های بزرگ، آن کسی که اگر در ثریا هم حادثه‏ای او را بخواند، بدانجا خواهد شتافت. پس علی به سوی پیامبر رفت در حالی که از چشمش آب روان بود ( و آن حضرت چشم درد داشت) پس پیامبر صلی الله علیه و آله چشمان او را با آب دهان خود شفا بخشید.
و علی علیه السلام به سوی میدان شتافت و صفوف دشمن ازاو فرار کردند چون می‏دانستند که او آنها را شکست داده است. و مرحب (پهلوان یهودیان خیبر) را با دست قدرتمندی که قدرتمندان در مقابل آن دست، ضعیف بودند که از پا در آورد. و در خیبر را بازور و بازوی پهلوانی خود از جا کند به طوری که اگر افلاک از آن حمایت می‏کردند، فایده‏ای نمی‏بخشید.
علی پناهگاه امیدواران و اجابت کننده آنهاست و آنچه را با نجوا پنهان می‏دارند می‏شنود.
41) یعنی: اگر ابوطالب و پسرش امیرالمؤمنین علیه السلام نبودند کسی به خدمت دین اسلام نمی‏ایستاد، پس ابوطالب در مکه از پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت کرد و او را پناه داد و امیرالمومنین علیه السلام در مدینه دست از جان بشست. یعنی در کمک به پیامبر صلی الله علیه و آله و یاری اسلام شمشیر زد و جهاد کرد به طوری که دین اسلام با تلاش ابوطالب و علی بن ابیطالب علیه‏السلام پیشرفت کرد.
42) در بعضی نسخه‏ها احسن مرکب، دارد و معنی به این مضمون است که: گمان مبرید که ما محمد صلی الله علیه و آله را وا می‏گذاریم، نه تنها بستگان نزدیکش بلکه بستگان دورش نیز او را رها نمی‏کنند به زودی دست هاشمی (علی علیه السلام) دارای مقام بسیار ارجمند و والایی است او را حمایت خواهد کرد.

43) به خدا قسم اگر دست راستم را قطع کردید، من همچنان از دینم حمایت می‏کنم، و از امامی که یقین راستین دارد دفاع می‏نمایم، آن امامی که پسر دختر پیامبر پاک و امین می‏باشد.
44) ابوطالب پناه پناه آورندگان و سامان دهنده بی سامانان و نور تاریکی‏ها بود، ای ابوطالب، فقدان تو حال بستگان و محارم را پریشان کرد و تو برای پیامبر صلی الله علیه و آله نیکو عمویی بودی.
45) بحار / 104، ص 383.
46) زمان مذکور مربوط به سال نوشتن کتاب توسط مولف محترم رحمه الله می‏باشد و اکنون (1421ه ق) از زمان غیبت کبری 1092 سال گذشته است.
47) این تسبیحات ده گانه در کتاب مفاتیح الجنان در اعمال ماه رمضان، ذکر شده است.
48) ترجمه: به من گفته شد که تو در شاعری و فنون کلام زیبا و دلنشین، یگانه دورانی که در کلامت نکته‏های تازه‏ای است که هماند در، در دستان گوینده آن می‏درخشد. پس چرا مدح و ستایش فرزند موسی (امام هشتم علیه‏السلام) را ترک نمودی و خصلت‏ها و ویژگیهای آن بزرگوار را که در او جمع است بیان ننمودی؟ گفتم: من قدرت ندارم امامی را ستایش کنم که جبرئیل امین خدمتگزار پدرش (رسول خدا صلی الله علیه و اله) بوده است.
49) حقه: ظرف آهنی شبیه جعبه شیر خشک‏
50) بحارالانوار، / 19، ص 272. یعنی روایت شده وقتی که ابوجهل به هلاکت رسید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ابوجهل در گردنکشی و عصیان بر خداوند از فرعون فراتر رفت زیرا فرعون وقتی که یقین به هلاکت خود پیدا نمود خدا را به یگانگی یاد کرد و ابوجهل چون یقین به هلاکت خود پیدا کرد از لات و عزی (دو بت معروف عرب) کمک خواست.
51) یعنی بروید، شما آزاد هستید. حضرت زینب علیه‏السلام در مجلس یزید فرمود: یابن الطلقاء - ای پسر آزاد شده که اشاره به آزادی پدران او به دست مبارک پیامبر داشت.
52) یعنی: شیخ کلینی به سند خود از اسید بن صفوان مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است، که می‏گوید، روزی که امیرالمؤمنین علیه‏السلام وفات کرد، گریه شهر را به لرزه در آورد و مردم مانند روز وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله دهشت زده شدند، در این حال، مردی (حضرت خضر علیه‏السلام) گریان و شتابان و انا لله و انا الیه راجعون گویان پیدا شد و می‏گفت: امروز خلافت نبوت بریده گشت تا بدر خانه‏ای که امیرالمؤمنین علیه‏السلام در آن بود آمده و ایستاد و گفت:
خدایت رحمت کند ای ابوالحسن، تو در گرویدن به اسلام از همه مردم پیشتر و در ایمان با اخلاص‏تر... (این زیارت که همان کلمات حضرت خضر علیه‏السلام است در کتاب الحجه اصول کافی، ج 2، ص 350 می‏باشد و ر پایان روایت دارد که:) مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گریست و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله گریستندسپس ناپدید شد و هر چه جستند او را نیافتند.
(محدث قمی رحمت الله) می‏فرماید: و از مصیبت‏های دردناک این است که بعضی از اهل سنت، این زیارت را برای ابوبکر ذکر نموده‏اند و گفته‏اند که علی علیه‏السلام ابوبکر را با این کلمات زیارت کرد بدین صورت که خطابی و غیر او به صورت مسند از اسید بن صفوان روایت کرده‏اند که وقتی ابوبکر مرد، علی بن ابیطالب علیه‏السلام به در خانه‏ای که در آنجا بود آمده و گفت: به خدا قسم تو بزرگ دین بودی وقتی که مردم پراکنده شدند... و خدواند بین ما و آنان به حق داوری خواهد فرمود.
53) مواسات: از خود گذشتگی، ایثار، برادری.
54) جهودان، یهودیان.
55) یلیل، مثل جعفر: روستایی است در اطراف مدینه. منه ره.
56) مضمون شعر یعنی، صدای من به علت درخواست فراوان مبارزه و نبرد، گرفت و ایستادم همانند انسان شجاعی که در نبرد با هماورد خود به پیروزی رسیده است. من همواره این چنین به سوی نبردها و جنگ‏های سخت می‏شتابم، زیرا دو خصلت شجاعت و سخاوت در جوان از بهترین ویژگی‏های است.
57) این تعبیر، به علت عربده کشی و سر و صدای زیاد عمرو بوده است.

58) اتی الامر، یعنی این کار را کرد.
59) تخطی الناس یعنی، علی گام زد از برابر مردم و گذشت از آنها.
60) شب: برافروختن آتش جنگ و مانند آن لظی به معنی آتش است.
61) تاق، از باب نصر یعنی آرزومند شد.
62) به کسر و ضم یعنی ستمکاران و دشمنان و دزدان، جمع عادی است.
63) التوا: سستی و کاهلی کردن در کار، روی گردانیدن.
64) سوام، به فتح یعنی چرنده‏

65) براز، بارز مبارزه: یعنی برای جنگ از میان صف بیرون آمد.
66) رجل خمصان به ضم و فتح یعنی مرد باریک شکم وگرسنه، جمع آن خماص است.
67) مشرفیه به فتح راء یعنی شمشیر منسوب به مشارف شام (مکانی که شمشیر آن در خوبی معروف است).
68) براها: آن را جدا کرد.
69) رنه به فتح: آواز، صوت، گریه از حلق.

70) خانقین، مشرق و مغرب‏
71) رجع: برگشتن آواز
72) صدای مانند رجی: آواز کوه:
73) مکرمه به ضم‏ء راء: بزرگی و جوانمردی. ترجه لغات از مؤلف رحمه الله در حاشیه کتاب.
74) تخمین الازریه مضمون شعر به این معنا است که: از او (علی بن ابیطالب علیه‏السلام در روزگاران، و در صحنه نبرد دلاوری‏ها و حملاتی به ظهور رسیده که در توان تمامی قوم نبود که آن را انجام ساخته بود. روی که علی علیه‏السلام در جریان مهاجرت (از مکه به مدینه) تنها گام به راه نهاد و از دشمنی دشمنان که در راهش، کمین کرده بودن نهراسید.
پس آنان را به اسلام فراخواند وآنانن هزار نفر بودند ولی آنها نگاه می‏کردند شما کجاو پیکار با شیر عامری (عمرو) کجا که شیران بیشه از صولت او در هراسند.
و کجاست کسی که آرزومند بهشت است یا می‏خواهد دشمنان را به جهنم واصل کند.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به سخن، پیرامون اجر صابران در آخرت نمود در حالی که می‏فرمود: برای خاندان جلیل بهشتی اتس که فقط مجاهدین می‏توانند در آن اقامت کنند (اشاره به حدیث ذیل از پیامبر صلی الله علیه و آله: للجنه باب یقال له باب المجاهدین.. یعنی بهشت را دری است به نام دروازه مجاهدان، در حالی که دروازه می‏روند و آن را گشود می‏یابند، و فرشتگان ایشان را خوشامد می‏گویند. بحار 100 / 8 چه کسی برای مبارزه با عمرو بن عبدود آماده است. زیرا من از طرف خدواند برای او برترین درجه بهشت را تضمین می‏نمایم. لشکریان از جواب دادن به پیامبر صلی الله علیه و آله خودداری کردند مانند حیوانی که وقتی کسی او را بخواند پاسخی نمی‏شنوند (یعنی بر اثر ترس همه زبان در کام کشیده بودند و خاموش بودند. در این اوضاع و احوال، بناگاه جنگاوری از قریش (یعنی علی علیه‏السلام) که زمین از گام‏های استوار او می‏لرزید پیش آمد در حالی که می‏گفت جز من کسی حریف عمرو نیست و این دینی است که می‏بایست آن را ادا کنم و با اشتیاق فراوان رو به لشکر دشمن برای مبارزه بیرون آمد. پس شمشیر خود را کشید (و پس از مبارزه طولانی) با ضربتی به پای عمرو: آن را جدا کرد و کار او را ساخت و تا قیامت، طنین صدای شمشیر او مشرق و مغرب را پر می‏کند (فداکاری او از یاد نمی‏رود).
عجبا! چه ضربت که در برداشت خیراتی را که اجر آن را انس و جن نمی‏توانند محاسبه کنند (اشاره به سخن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که فرمود: ضربت علی در روز خندق بهتر است از عبادت جن و انس تا روز قیامت) این شجاعت و دلاوری یکی از فضایل فراونی است که او دارد و بر همین فضیلت، مقایسه کن مابقی فضایل و درجات عالی او را.
75) سائح: روزه دار ملازم با مسجد. منه ره‏
76) یعنی سید بن طاووس در کتاب اقبال فرمود: در بعضی از تألیفات اصحاب عجم ما که رضوان خدا بر آنان - دید که مستحب است که زیارت شود آقای ما امام رضا علیه‏السلام در بیست و سوم ذی القعده از دور یا نزدیک به بعضی از زیارتهای معروف یا آنچه که شبیه زیارت باشد با همان روایت.
77) لا اله الا الله عدد اللیالی و الدهور لا اله الا الله عدد امواج البحور لا اله الا الله و رحمته خیر مما یجمعون لا اله الا الله عدد الشوک و الشجر لا اله الا الله عدد الشعر و الوبر لا اله الا الله عدد الحجر و المدر لا اله الا الله عدد لمح العیون لا اله الا الله فی اللیل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس لا اله الا الله عدد الریاح فی البراری و الصخور لا اله الا الله من الان الی یوم ینفخ فی الصور.(منه ره)
78) شیخین: شیخ صدوق و شیخ طوسی.
79) از خاک تا به افلاک دامنه فضائل او گسترده شده، پادشاه بلند همتی که ردای افتخار و بزرگی را به تن کرده است. جوانمردی که خوی و خصلتش متاثر از قبیله تیم بن مرده نبود و به پرستش بت لات پلید (بلکه هیچ بتی) حتی یک لحظه مبتلا نشد. کسی که صبح اعلام آیات برائت. از مسولیت خویش برکنار نشد و کسی که هرگز در نمازی که قصد امامت کرده بود، عقب نایستاد.
80) سید بن طاووس (ره)
81) در روز دوم رجب نیز ذکر ولادت آن حضرت شد. از مؤلف رحمه الله‏
82) ارامل: بیوه زنان‏
83) درکه: متضاد درجه است: جایگاه و طبقه پست.
84) یعنی در عراق عزا و ماتمی بر پا بود که دولت اموی در شام آن را از اعیاد خود می‏شمرد.
85) ای مرگی که مرا رها نخواهی کرد، راحتم کن که تو هر دوستی را گرفته‏ای. تو را به آنان که دوستشان دارم آشنا می‏بینم، گویا تو با بیباکی به سوی آنان می‏شتابی.
86) این سخن مؤلف شریف کتاب است، خداوند او را با آنان که به آنها عشق می‏ورزنده است یعنی ائمه معصومین و اهل بیت عصمت و طهارت محشور گرداند. ترجمه عبارت: می‏گویم: وقتی حال علی علیه‏السلام بعد از شهادت عمار این چنین بوده است پس حال فرزندش امام حسین علیه‏السلام بعد از قتل برادرش و یاورش عباس علیه‏السلام چگونه بوده است؟ وقتی که او را بر روی زمین افتاده بود در حالی که دستهایش قطع گردید بود و در حالی گه گونه هایش خاکمال گردیده و بدنش خون آلوده در میان خس و خاشاک بیابان افتاد است.
87) یعنی چه باکی است که خاک قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را بوئیده که در تمام زندگی هیچ عطری را نبوید. آنچنان مصیبت‏ها بر من باریدن گرفته‏اند که اگر اینگونه بر روزها می‏باریدند، مانند شب تیره و تار می‏شدند.
88) بگو به آنکه در زیر جامعه خاک پنهان است آیا صدای ناله و فریاد مرا می‏شنوی. آنچنان مصیبت‏ها بر من باریدن گرفته‏اند که اگر اینگونه بر روزها می‏باریدند مانند شب تیره و تار می‏شدند من در سایه حمایت پدرم محمد صلی الله علیه و آله بودم و از هیچ دشمنی و کینه‏ای نمی‏ترسیدم و او انسانی نیکو سیرت بود.
امروز در برابر فرومایگان قرار گرفته و بیم دارم که بر من ستم شود و البته به صورت ظالم و ستمگر می‏کوبم و او را هلاک می‏کنم. اگر قمری در شب، اندوهناک بر شاخه‏ای بگرید من در صبح خواهم گریست. بعد ازتو حزن و اندوه را مونسی خود خواهم ساخت و اشکم برای تو پیوسته جاری خواهد بود.
89) اقصد فلانا یعنی نیزه زده او را و خطا نکرده. منه ره.
90) مغادره یعنی ماندن و گذاشتن. منه، ره‏

91) صریع: افکنده، افتاده‏
92) و همین طور قاسم فقیه حجاز و پدر عبدالرحمن بن قاسم است که او نیز یکی از فضلای قریش است و از این جا معلوم می‏شود مرتبه جلالت و فقاهت جناب ام فروه که در حجره علم نشو و نمو کرده و آنگاه به خانه حضرت باقر العلم علیه‏السلام مشرف شده و در بیت وحی تربیت شده و آنگاه ممتاز شده به این کرامت که حق تعالی او را حامل نور ولی خود حضرت صادق علیه‏السلام قرار داده است: شیخی کلینی از عبدالاعلی روایت کرده که (گفت) دیدم ام فروه را که به صورت ناشناخته دور کعبه معظمه طواف می‏کرد و پارچه‏ای را بر روی خود انداخته بود، به نحوی که کسی او را نشناسد. پس استلام حجرالاسود را به دست چپ خود کرد، یکی از اشخاصی که طواف می‏کرد به وی گفت: یا امه اخطات السنه. یعنی با دست چپ استلام حجر کردی و این خلاف سنت است و معلوم می‏شود که آن مرد یکی از فقهاء و علماء عامه بوده است. آن بانو در جواب فرمود: انا الاغنیاء عن علمک. ما بی نیاز از علم تو هستیم. یعنی نمی‏خواهد چیزی تعلیم ما نمایید حق تعالی ما را از احتیاج به علم شماها مستغنی کرده است. از مولف (ره)، در حاشیه کتاب.
93) مفزع پناهگاه، ملجأ
94) نوجوانی که از لحاظ نسبت به کسری و هاشم می‏رسد گرامی‏ترین کسی است که نعمت‏ها بر او سرازیر شده است.
95) فاطما بعد احمد (خ ل) منه.

96) یعنی هر اجتماعی از دو دوست آخر به جدایی منتهی می‏شود و هر مصیبتی که غیر از جدایی و مرگ است اندک است و رفتن فاطمه بعد ار حضرت رسالت صلی الله علیه و آله در نزد من دلیل بر آن است که هیچ دوستیی باقی نمی‏ماند. از مولف ره در حاشیه کتاب.

97) آل عمران، 194.
98) سمات به کسر سین جمع سمه است که به معنی علامت است و این دعا را از این جهت سمات گویند که علامت اجابت در او پیداست. منه.
99) وصف خدای تبارک و تعالی به ظاهر و باطن از این جهت می‏تواند باشد که به اعتبار احاطه علمی یا اعتبار وصول اثر قدرت او باشد به ظواهر و بواطن اشیاء و شاید که به اعتبار آشکارایی وجود آن حضرت به جهت کثرت ادله و نهانی حقیقت ذات آن جناب از اکتناه عقول باشد منه.
100) سؤال عبارت است از طلب نمودن چیزی مقرون با تضرع و خضوع.
101) و بعضی گفته‏اند مراد از وجوه رؤسا و ملوکند.
102) ظاهر آن است که کلمه در این مقام عبارت از فرمان الهی بوده باشد چنانکه فرموده:انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون
103) حکمت عبارت است از: دانستن چیزها چنان که شاید و کردن کارها چنان که باید.
104) مراد از منازل، منازل 28 گانه باشد و اسامی آن‏ها به این تفصیل است. شرطین بالطین، ثریا، دبران، حقعه، هنعه دراع، نزه طرفه، جبهه، زبره، سوفه، عوا، مهماک، غفر، زبانا، اکلیل، قلعه، متوله، نعایم، بلده، ذاغ، بلع، سعود، اخبیه، مقدم، موخر، رشا.
105) تدبیر هر چیزی عبارت باشد از تأمل مآل و اندیشه عاقبت آن چیز.
106) مناسب آن است که مراد از سلطان در این موضع تسلط باشد چنان که در کریمه وو من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا و تسخیربه معنی نرم و هموار گردانیدن و به معنی کسی را بر کارهای باز داشتن نیز آمده و هر یک از این دو معنا در این مقام مناسب است و حاصل معنا آن است که گماشت کواکب را بر تسلط و زبردستی بر شب و روز.
107) مراد از مقدسین در این مقام، زمین‏های پاک و پاکیزه دمشق و فلسطین و بیت المقدس را مقدسین گویند برای آن که مردم در این امنکه از گناه پاک می‏شوند یا به واسطه آن که عباد در این مواضع تقدیس و تنزیه خدا به جا می‏آورند.
108) مراد از غمائم نور آن ابرهاست که در تیه روزها بر سر بنی اسرائیل سایه می‏انداخت و مراد از عمودنار آتشی است که شب‏ها روشنی از برای ایشان طالع می‏گردید و مراد از تابوت شهادت چنان که از خط شهید نقل شده آن صندوقی است که الواح جواهر که در آن کلمات ده گانه نوشته شده بود در آن صندوق بود و آن در زیر صخره بیت المقدس است.
109) طور سینا اسم کوهی است که موسی علیه‏السلام در آن کوه مناجات می‏کرد و آن کوه در مابین مصر و ایله است و بعضی گفته‏اند که در فلسطین است و طور اسم آن کوه است و سینا و سینین نیز آمده اسم آن زمین است که آن کوه در آنجا واقع شده است بنابر اصح اقوال.
110) جبل حوریث کوهی بود که اول تکلم حق تعالی با موسی علیه‏السلام در آن کوه بوده.
111) آیات تسع چنان که نسبت به خط شهید دهند به این تفصیل است .دم و ضفادع و قمل و وحش و وبا و جراد و برد و ظلمت هوا به حیثیتی که ایستاده نمی‏توانستن بنشیند و نشسته نمی‏توانست برخیزد و موت بر ابکار و در تفسیر آیات تسع اقوال دیگر نیز واقع شده است. هر که خواهد رجوع کند به حاشیه مصباح کفعمی.
112) منبجسات را بعضی در این مقام تفسیر کنند به چشمه‏های آب که از سنگ روان شد و در وقتی که موسی علیه‏السلام عصای خود رابر سنگ زد و ین معنا در این مقام مناسب نیست چون این واقعه در تیه سانح شده و آن را مناسبتی با بجرسوف نیست بلکه ظاهر آن است که مراد از منبجسات آن شکاف هایی باشد که در دریا پیدا شد از برای گذشتن بنی اسرائیل در وقتی که موسی عصا را بر دریا زد.
113) مراد از بحر سوف دریایی است که برای گذشتن بنی اسرائیل شکافته شد گویند اسم آن قلزم است.

114) از خط شهید منقول است که بئرشیع به شین و یاء دو نقطه در تحت، 7 چاه بود که در زمان اسحاق علیه‏السلام حفر نمودند و آن چاه‏ها پیش از اسحاق علیه‏السلام نیزه بوده و لیکن عمال سلطان آن را بسته بودند و اسحاق علیه‏السلام آن را اعاده فرمود.

115) ایل: در لغت عبرانی اسم خدای عزوجل است و مراد از بیت ایل در این مقام بیت المقدس می‏باشد
116) ممکن است که مراد از میثاق ابراهیم وعده امامت باشد چنانکه فرموده:انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمینو ممکن است که مراد بشارت او به وجود اسحاق باشد و همچنین از خلف اسحاق بشارت او به وجود یعقوب باشد یا آن که پادشاهی همیشه در نسل او پاینده باشد و دور نیست که مراد از شهادت یعقوب (درست است) خدا باشد او را به ملاقات یوسف و ابن یامین (بنیامین) چنان که از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت کرده‏اند که فرمودند: جبرئیل بر یعقوب نازل شد و گفت: یا یعقوبان الله یقرء علیک السلام و یقول ابشر و لیفرح قلبک فوعزتی لوکانا میتین لنشر تهمالکو تمام این حدیث در تفسیر مجمع البیان در سوره یوسف مسطور است.
117) قبه الرمان برای معجمه بیت المقدس را گویند و به واسطه شرف و عظمت و رتبه او این اسم را بر او اطلاق کنند و ممکن است که مراد از قبه الرمان فلک باشد و بعضی به راء مهلمه نیز خوانده‏اند و در تفسیر آن چنان که گفته‏اند آن قبله‏ای بود بر عبادتگاهای بنی اسرائیل که موسی و هارون داخل آن قبله شدند و به سبب واقعه‏ای که برای دو پسر هارون روی داد و بنی اسرائیل از آن حالت بترسیدند پس جبه و فرجی ترتیب دادند و بر دامن آن جلاجل زرین در آویختند و گویی به شکل انار از زر ساخته در آن تعبیه نمودند و زنجیری بر آن بستند پس هرگاه کسی می‏خواست داخل آن قبه شود آن جبه و فرجی بپوشیدی و داخل قبه شدی. پس اگر دهشتی به او رسیدی آن جلاجل و آن گوی به حرکت در آمده آواز آن به گوش موکلان آن قبه رسیده زنجیر را کشیده آن کس را بدر آوردندی از بعضی چنین نقل شده لیکن این حکایت مستند به سند معتمدی نیست.
118) ممکن است که مراد از این کلمه الصدق آن کلماتی باشد که آدم علیه‏السلام در هنگام خروج از جنت از رب خود فرا گرفت و توبه او مقبول شد چنان که خدای تعالی خبر داده و فرمود.فتلقی آدم من ربه کلمات و فتاب علیهو آن کلمات عبارت است از قول آدم علیه‏السلام که ربنا انا ظلمنا انفسنا... و نیز ممکن است که این کلمه عبارت باشد از وعده و اذن خدای عزوجل آدم و فرزندان او را به بهشت اگر فرمانبرداری نمایند چنان که فرمودقلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع منی هدای فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون
119) ممکن است که مراد از این کلمه، کلمه شهادت باشد.
120) فی ساعیر بابویه در عین الرضا... از حضرت موسی علیه‏السلام روایت کرده که کوهی است که خدای در آن کوه وحی به عیسی کرد و فاران کوهی است از کوه‏های مکه و میانه آن و مکه یک روز راه است.
121) ممکن است که مراد از کلمه تامه، توحید باشد یا لوح محفوظ یا کتاب سماوی یا حجت خدای تعالی یا دین حق باشد و مراد از کلمات اوامر و نواهی و سایر قواعد شرعیه و نوامیس الهیه بود.
122) اسرائیل در لغت عبرانی صفوه الله است پس اضافه اسرائیل به کاف خطاب به ادنی ملابستی تواند بود.
123) آن تصلی مفعول اسئلک است در پیش مذکور شده پس حاصل معنا این باشد که طلب می‏کنم از تو به حق حرمت آن چیزهایی که تفصیل مذکور شد آن را که رحمت کنی بر محمد و اهل بیت محمد...)
124) باید که به جای کذا و کذا حاجت خود را عرض نمایند و به جای فلان ابن فلان اسم خصم و اسم پدر او را ذکر کنند.
125) سوره انسان، آیه 19 و 20 یعنی هرگاه آنان را ببینی گمان می‏کنی مروارید پراکنده‏اند. هنگامی که آنجا را ببینی نعمتها و ملک عظیمی را مشاهده می‏کنی! لازم به تذکر است که مولف محترم رحمت اله نام کتاب، (لئالی منثوره) را از این آیه شریفه اقتباس کرده است که بمعنی مرواریدهای پراکنده می‏باشد و ما با توجه به مضمون آن، کتاب را بنام (مرواریدهای درخشان) نامگذاری کردیم.
126) بدست آوردن خواسته‏ها
127) لازم به ذکر است، در نسخه‏ای که ما در دست داریم، کتاب (لئالی منثوره) ضمیمه کتاب (دستورالعمل) گردیده است، که آن کتاب شریف نیز از تألیفات محدث قمی رحمه الله می‏باشد و هر دو کتاب همراه هم تقدیم خوانندگان عزیز می‏گردد.

128) مأثور: یعنی سخنی که خلف از سلف روایت کند، حدیث منقول و وارد شده.
129) حرز، یعنی پناهگاه، قلعه و چیزی که محافظ انسان باشد و منظور از حرز در اینجا، دعاهایی است که برای پیشگیری و حفظ از شرور نوشته و یا خوانده می‏شود.
130) تعویذ، یعنی پناه بردن، و در اینجا بمعنی دعای بازو بند و دعاهایی که برای رفع چشم زخم، و بر طرف شدن بیماری‏ها، بطلان سحر و غیره، خوانده یا نوشته می‏شود و آنرا همراه خود، می‏دارند.
131) سوره آل عمران آیه 83.
132) سوره قلم آیه 51 و 52

133) سوره حدید، 3
134) صافات / آیات 79: 80، 81
135) مؤمنون / 78
136) معوذتین به ضم میم و کسریاء مشدد، یعنی سوره؛ یعنی سوره قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس. از عایشه روایت شده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله هر موضع از بدنش که درد می‏کرد، سوره قل هو الله را با این دو سوره، بر کف دست راستش می‏خواند و به موضع درد می‏مالید.
137) انبیاء / 87
138) آل عمران / 145.
139) هود 44
140) هود / 44.
141) حشر / 5
142) اسراء / 82.
143) علت بیماری، ناخوشی.
144) در کتاب مفاتیح الجنان این حرز با تفاوت بسیاری آمده است.
145) آیه الکرسی علی التنزیل، همین آیه الکرسی است که در قرآن خوانده می‏شود ولی در اول آن الم می‏باشد و بعد از ما فی الارض این اضافه را دارد.و ما بینهما و ما تحت الثری عالم الغیب والشهاده هو الرحمن الرحیمو روایت علی بن ابراهیم قمی طاب ثراه بعدا از فیها خالدون دارد: و الحمد الله رب العالمین و در حاشیه کتاب از مولف (رحمه الله).
146) تهلیلات سجدهلا اله الا الله حقا حقا لا اله اله الله ایماان وتصدیقا لا اله الا الهل عبویده ورقا سجدت لک یا رب تعبدا ورقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیربه نقل از توضیح المسائل امام خمینی (رحمه الله).
147) ولود یعنی زنی که از او اولاد متولد شود و نازا نباشد و روایت شده که حصیری که در گوشه خانه افتاده باشد بهتر از زنی است که نزاید و صاحب جواهر از فرموده: ولود بودن دختر با مراجعه به حال زنهای نزدیکان او مانند مادران و خواهران معلوم می‏شود. از مولف رحمه الله‏
148) کمر، پهلو،
149) دارویی که بیمار را با آن تنقیه کنند، الت تنقیه - فرهنگ لاروس‏

150) گفته می‏شود خوردن تخم مرغ بعد از آن بسیار ضرر دارد.
151) ذراع: از ابتدای مرفق تا سرانگشتان،(محل نبض)
152) کلمات فرج:لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و ما تحتهن و رب العرش العظیم و الحمدالله رب العالمین و الصلوه علی محمد و آله الطیبین
153) عبارت حدیث چنین است که آنحضرت به ابوذر غفاری می‏فرماید و لا تزرهم احیانا باللیل از مؤلف رحمه‏الله.
154) لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمد الله رب العالمین
155) استنجاء: طهارت گرفتن‏
156) ظاهراً کتاب اربعین او باشد چنانچه در خاطر دارم از مؤلف.
157) این دعا با ترجمه در مفاتیح الجنان (ملحقات باقیات الصالحات) آمده است.
158) اسباغ وضو یعنی وضوی زیبا که دارای آداب و شرائط یک وضوی خوب باشد مانند اینکه وضو رو به قبله گرفته شود و دعاهای آن هم خوانده شود.
159) یعنی در مستراح‏
160) تسبیح کبری: سیبحان ربی الاعلی و بحمده، سبحان ربی العظیم و بحمده.